ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻓﮑﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﻝ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺳﭙﺮﺩ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺮﺩ
ﭘﺲ ﺑﺪﺍﻥ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺷﻮ ﮐﺎﻥ ﺑﻬﺘﺮﺳﺖ ﺗﺎ ﺯ ﺗﻮ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺩ ﮐﺎﻥ ﮐﻬﺘﺮﺳﺖ
ﻫﺮﭼﻪ ﺗﺤﺼﯿﻠﯽ ﮐﻨﯽ ﺍﯼ ﻣﻌﺘﻨﯽ ﻣﯽ ﺩﺭ ﺁﯾﺪ ﺩﺯﺩ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺳﻮ ﮐﺎﯾﻤﻨﯽ
دنیا به واقع بازاری به وسعت خودش می باشد و ما همواره و در هر آن در این دنیا در حال داد و ستد هستیم "الدُّنْيَا سُوقٌ رَبِحَ فِيهَا قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ " ؛ دادن و ستاندنِ طرفینی ! اگر چیزی می گیریم حتما در قبال آن چیزی یا چیزهائی می دهیم ؛ به هیچ روی ستاندن یکطرفه نیست ! " طبیعت " انسان نیز مستعد ضرر و زیان است تا سود و منفعت "وَالْعَصْرِ . إِنَّ الإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ"
مولانا در نکته یابی و توصیه به غایت مهمی فرماید : به هر کاری مشغول شوی و به هرچه و هر کس دل سپاری ؛ از دیگر سو چیزی از تو می بَرند؛ بنابراین به مطلوبی برتر و والاتر بپرداز تا از داشته های کم ارزشت برگیرند و اینگونه خود را بالاتر بر و فرارَوی داشته باش
بار بازرگان چو در آب اوفتد دست اندر کالهٔ بهتر زند
چونک چیزی فوت خواهد شد در آب ترک کمتر گوی و بهتر را بیاب
در هر حال به هرچه اعتنا کنی و خیره شوی؛ از جایی دیگر که شاید از آن غافل باشی؛ چیزی از تو می دزدند و می برند و باید مراقب بود و دل به فضیلتها و جاذبه های حقیر نسپرد:
ما درس سحر در ره میخانه نهادیم محصول دعا در ره جانانه نهادیم
در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم
غزل:371
نیما گوید:
بايد از چيزی کاست / گر بخواهيم به چيزی افزود/هرکس آيد بهرهی سویِ کمال
تا کمالی آيد/از دگرگونه کمالی بايد چشمِ خواهش بستن....
زندگانی اين است؛/ وينچنين بايد رَستن...!
برگرفته از منظومه "مانلی" نیما یوشیج
عارفان توصیه می کنند برای اینکه مغبون نشوید و در این بازار دنیا با دست پُر فرصت سبز حیات را به سر آرید ؛ عاشق شوید:
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
غزل:435
و برترین موهبت برخوردار شدن از این گنج شایگان می باشد:
سلطان ازل گنج غم عشق به ما داد تا روی در این منزل ویرانه نهادیم
غزل:371
باز اگر راحت جانی بود افسانه تست باز هم عقل کسی راست که دیوانه تست
خواهم ای عشق که میخانه دلها باشم بی خبر از حرم و دیر و کلیسا باشم
من ندیدم سخنی خوشتر از افسانه تو عاقلان بیهده خندند به دیوانه تو
عماد خراسانی
برچسب : یادداشتهای,تلگرامی, نویسنده : farshiyaa2 بازدید : 114