سخن گفتن از علي (ع) كاري است سهل و ممتنع. سهل از اين رو كه فضايل و مناقب پرشمار بلكه بيشمار، چنان از ابعاد وجودي حضرت (ع) جلوهگر است كه هر كسي ميتواند تعدادي از آنها را بازگويد و ناممكن از اين رو كه توصيف سزامند آن حضرت (ع) مستلزم شناخت وي ميباشد و اين نيز براي وراي معصوم كاري است ناممكن و بايد به اين بيت معروف استاد شهريار تمسّك و تمثل جست كه:
نه بشر توانمش گفت، نه خدا توانمش خواند متحيرم چه نامم شه ملك لافتي را
صفت جمال تو می کند،شده هر که شیفته رخت چه به مسجد و چه به خانقه،چه در آشکار و چه در خفا
ولي در هر حال و با اذعان به عجز و ناتواني به مدلول
آب دريا را اگر نتوان كشيد هم به قدر تشنگي بايد چشيد
پارهاي از مناقب و فضايل امام علي (ع) كه در حدّ نمي ازيَم و حبابي از عباب ميباشد به اجمال بيان ميشود:
1- خدا محوري و خدانگري:
از مهمترين و برجستهترين ويژگيهاي علي (ع) خدا محوري وي ميباشد. آن حضرت (ع) ميفرمايد: «ما رأيتُ شيئاً الاّ و رايتُ الله قبله و معه و بعده»، (هيچ چيز نديدم مگر اينكه قبل از آن و همراه با آن و بعد از آن خدا را مشاهده كردم)، (اسفار، ج1، ص 26) خدا بيني و خدانگري در همة ابعاد و شئون زندگي، به گونهاي كه تمامي ساحتهاي وجودي حضرت (ع) از صبغهاي خدائي برخوردار بود و آن حضرت به معني واقعي كلمه «آيت» و نشانهاي الهي بود و ديگران را به خدا رهنمون ميشد. آنگونه كه باز «شهريار» گويد:
علي اي هماي رحمت، تو چه آيتي خدا را كه به ما سوي فكندي همه سايه هما را
۲- عرفان و ايمان شهودي:
علي (ع) به عنوان برترين پروردة اسلام و رسول اكرم (ص) در والاترين مرتبه معرفت و معنويت واقع بود. ايمان آن حضرت، ايماني شهودي بود كه تمام مراتب علماليقين، عيناليقين و حقّ اليقين را با خود داشت و خود ميفرمايد: « لم اعبُد ربّا لَم اَره»، (خدائي كه نبينم عبادت نميكنم) و باز ميفرمايد: « لو كُشف الغطاء ما ازددتُ يقيناً»، (اگر پردهها از مقابل چشمانم كنار رود باز در يقين من فزوني پيدا نميشود [و ايمانم از اينكه هست بيشتر نميشود و در بالاترین مرتبه ممکن هستم].) در واقع ايمان و يقين حضرت علي (ع) در بالاترين حدّ ممكن است و ميتوان گفت: اصلاً پردهاي براي حضرت (ع) موضوعيت نداردو ارشاد به نفی موضوع است.همچنين عرفاني كه از جان حضرت (ع) تجلّي ميكند، دعاهايي كه از آن حضرت برجاي مانده مانند دعاي كميل، مناجات شعبانيه، مناجات مسجد كوفه، خطبههاي توحيدي نهجالبلاغه كه عارفان هرچه گفتهاند آنگونه كه خود اذعان دارند برگرفته و پرتوي از خطبههاي نوراني نهجالبلاغه ميباشد به نوعي دلالت بر عرفان شهودي منحصر به فرد علي (ع) دارد.
3- نا دلبسته زیستن:
از دیگر ویژگی های پر فروغ علی(ع) نا دلبسته زندگی کردن می باشد. هیچ جاذبه ای در دنیا از تعینات و اعتباریات، مال و مقام، کمترین جاذبه ای برای علی (ع) نداشت آنگونه که خود می فرماید: «یا دنیا ... هيهات غُرّی غیری»،(نهجالبلاغه، حكمت 77)
برو این دام برمرغ دگر نِه که عنقارا بلند است آشیانه
امام خمینی(ره) در طلیعۀ وصیت نامه خود در وصف علی(ع) می نویسد:«این بندۀ رها شده از همۀ قیود» هیچ قید و بندی نتوانست علی(ع) را گرفتار خود سازد:
نیست محبوس جهان، بسته این عالم خاک که من او را به زر و ملک جهان بفریبم
مولانا، دیوان شمس
چشمِ جان و دل امير (ع) همواره خيره به جمال ازلي و ابدي بود و دنیا و مافیها هيچگاه ذاتاً و اصالتاً براي حضرت (ع) جلوه نداشتند.
مرحوم حکیم الهی قمشه ای گوید:
ای خاکیان! ای خاکیان! با خاک بازی تا به کی بندید چشم از آب و گل، دل مظهر اسما کنید
آنگونه که خود می فرماید: دنیا از نظر آن حضرت از آب بینی بز (نهج البلاغه، خطبه سوّم) و از قی کرده مار بی ارزش تر است. آن حضرت به تمام و کمال از هر آنچه «رنگ تعلق» و تعیّن پذیرد آزاد بود و فقط تعلق خاطر به ماهرخساری داشت «که خاطر از همه غمها به یاد او شاد است»
4- عقلانیت و دیده وری:
برخورداری از گوهر والای عقلانیت در آن حضرت(ع) به کمال بود آنگونه که مولانا گوید: «ای علی که جمله عقل و دیده ای»، (مثنوی معنوی، دفتر اوّل، بیت: 3745) شهید مطهری در حماسه حسینی گوید: هیچکس از هیچ دین و آئین و مذهبی نتوانسته علی(ع) را مانند آنچه مولانا در این یک مصرع توصیف کرده، تعریف نماید. بصیرت، دیده وری، ژرفانگری، حسن تدبیر و تعقل امیر(ع) با برخورداری از نور خدائی در اوج و کمال بود.
5- سعه وجودی:
نوعاً ارزش واقعی انسان و برخورداری از فضیلت انسانیت، متناسب با سعۀ وجودی و مقدار تبدیل شدن «من» به «ما» می باشد. هر قدر «من» یک شخص توسعه پیدا کند به همان نسبت از ارزش و کرامت انسانی بیشتری برخوردار است. اگر کسی فقط در حوزه و محدوده شخصی خود عمر را سپری کند و غمها و مشکلات دیگران او را متاثر نسازد بهره چندانی از انسانیت نخواهد داشت و برعکس هر اندازه نسبت به معاش و مشکلات دیگران حساسیت و اهتمام، بیشتر باشد برخوردار بودن از انسانیت هم بیشتر خواهد بود. اینکه سعدی گوید:
تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی
تقریباً ترجمه و مضمون حدیثی نبوی است. علی(ع) از چنان سعۀ وجودی برخوردار بود که «من» حضرت(ع) تمامی انسانها را شامل می شد. در «مسند» احمد بن حنبل نقل شده است که: امام علی(ع) در اواخر دوران خلافت خود می فرماید: حالا میتوانم راحت بخوابم چرا که لااقل در محدودۀ کوفه مطمئنم هیچ کس گرسنه نمی خوابد. آلام و مشکلات دیگران برای علی(ع) تلخ تر از خود آنان بود. «نیکوس کازانتزاکیس» در کتاب «تجربه های معنوی» می نویسد: اگر در همین دنیا می خواهی بدانی بهشتی هستی یا نه؟ ببین با دیدن گرسنگی یک انسان به زخم معده مبتلا می شوی یا نه؟ اگر گرسنگی یک انسان دیگر تو را به زخم معده مبتلا کند بهشتی هستی. علی(ع) نیز با مشاهده آلام و مرارتهای دیگران به خود می پیچید و بیشتر از خود آنها متاثر می شد.
6- علم و دانش:
علی(ع) برخوردار از علم لدنّی و موهوب بود و در قرآن به عنوان کسی که «علم الکتاب»، (رعد، 43) نزد وی است نام برده شده است. خود نیز می فرماید: «ینحدر عنّی السیل و لایَرقی الیَّ الطیر»، (نهجالبلاغه، خطبه سوم) پرنده اوهام و عقول را یارای رسیدن به قلّه علم و معرفت علي(ع) نیست. باز حضرت(ع) می فرماید: «فاسألوني قبل ان تفقدونی»، (نهجالبلاغه، خ 93 و 189) در واقع مفهوم سخن حضرت(ع) این است قبل از اینکه از دنیا بروید از من بپرسید و غافل نشوید و گرنه خود علی(ع) که جلوه ای از «وجه الله» است و همواره باقی و ماندگار می باشد.
7- زیست اخلاقی:
از پر فروغ ترین ابعاد وجودی امام علی(ع) این است که همواره و در هر شرایطی اخلاقی زیستن و رعایت اصول اخلاقی برای آن حضرت(ع) محوریت داشت و هیچگاه هدف، وسیله را توجیه نکرد. در مرد افکن ترین لغزشگاهها حضرت(ع) یک کلمه خلاف واقع هر چند به مصلحت نگفت. در جنگ صفین سپاه معاویه آب را می بندند و مانع استفاده علی(ع) و سپاهش می شوند حضرت(ع) با تعدادی از سپاهیان خود آب را باز می کند ولی برخلاف روش سپاه شام، مانع استفاده آنان از آب نمی شود. باز آنها آب را تصرّف می کنند و حضرت(ع) آب را باز می کند و اجازه می دهد سپاه شام نیز از آب استفاده بکند. شهریار اینگونه سماحت و بزرگواری امام(ع) را به نظم کشیده است:
شنـیدم آب به جنگ انـدرون معاویه بست به روی شاه ولایت چـرا کــه بود خسی
علـی به حمله گرفت آب و باز کـرد سبیل چرا که او کس هر بی کس است و دادرسي
سه بار دست به دست آمد آب و در هر بار علــی چنان هنری کـرد و او چنین هوسی
فضول گفت کــه ارفـاق تابدین حـدّ بس کــه بی حیائی دشمن زحد گذشت بسی
جواب داد کــه مــا جنگ بهـر آن داریم کـه نان و آب نبندد کسی به روی کسی
غـلام همّت آن شهریار کـون و مـکــان کــه بی رضای الهــی نمـی کشد نفسی
انسان فارغ از عقيده و ظاهر و پيشينه براي علي (ع) مهم بود و سزاوار حرمت، و رعايت حقش در هر حال ضروري، و هيچگاه نبايد حق هيچكس به هيچ عنوان و توجيه ضايع شود.
8- حلم و بردباری:
حلم و صبر علی(ع) از یک صفت و فضیلت اخلاقی فراتر رفته و به کرامتی موهوب تبدیل شده بود. «صبر هم از صبر تو بی صبر شد» در متون زیارت آن حضرت، امام (ع) با عبارت «اصبر الصابرین» یاد شده است. آن حضرت به تعبیر جناب مولانا «کوه حلم» بود که در مقابل تند باد حوادث منفعل نمی شد و مانند دریا و اقیانوسی ژرف و ناپیدا کرانه بود که از سنگ جفای دنیا طلبان مکدّر و متلاطم نمی شد. «جرج جرداق» نویسنده معروف لبنانی گوید: کوهها از جامیجنبند ولی علی(ع) از جایش حرکت نمی کند. دریاها متلاطم می شوند ولی علی (ع) طوفانی نمی شود ولی با این توانخویشتنداری و مقاومت، گریه طفل یتیمی علی(ع) را چنان متاثر میکند که صبر و قرار از کف می دهد و بی تابی می کند. علي (ع) به گونهاي شگرف شجاعت را با حلم آميخته بود.
شیر حقّــم، نیستم شیــر هـوا فعل من بر دیــن من باشـــد گـــوا
کَه نیَـــم کوهم ز حلم و صبر وداد کـــوه را کی در رباید تنـــد بـــاد
جـــز به یـــاد او نجنبد میل من نیست جــز عشــق احد سرخیل من
خشم بر شــاهان شه و ما را غلام خشــم را هم بسته ام زیـــر لگــام
تیغ حلمم گردن خشمم زده است خشم حق بر من چو رحمت آمده است
مثنوی معنوی، دفتر اوّل، ابیات: 3788 و 3794 و 3798 - 3800
9- حق محوری:
علی(ع) در تمام مراحل زندگی، ذرّه ای از حقّ و حقیقت فاصله نگرفت و این تلائم و تعامل با حق چنان بود که حقّ نیز «علی محور» میباشد. پیامبر اکرم(ص) در توصیف علی(ع) می فرماید: «علی مع الحق و الحق مع علی یدور معه حیث دار» علی با حق معیّت دارد و هر جهت علی(ع) حرکت کند حق نیز از آن حضرت پیروی و تبعیت می کند در واقع حق، علی محور می شود. آن حضرت خود میزان اعمال واقع می شود.
تو ترازوی احد خو بوده ای بل زبانه هر ترازو بوده ای
مثنوي معنوي، دفتر اوّل، بیت: 3982
۱۰- ایثار و نثار:
علي (ع) بندة پاك باز و «زجان و جار رهيده» خداوند بود. كه در تمام صحنههاي جهاد با دشمنان تحت هر شرايطي با تمام وجود هزينه داده بود و هيچگاه نيز از هزينه دادن ديگر استفاده نكرده بود. از سالهاي آغازين بعثت پيامبر اكرم (ص) كه در سنين نوجواني بود، در شب هجرت پيامبر(ص) در مدينه، جنگهايي كه سپاه اسلام با مشركان و يهود داشتند همواره علي (ع) در صف اوّل جهاد بود. آنچه از جان فشاني حضرت در جنگ اُحد نقل شده است که غلاف شمشیر می شکند و با تمام وجود از اسلام و پیامبر دفاع می کند، سخن منحصربه فرد پيامبر (ص) در ارتباط با ضربت حضرت (ع) در جنگ خندق كه ميفرمايد: «ضربت عليّ يومالخندق اَفضلُ من عبادةثقلين» ضربت علي در روز جنگ خندق از تمامي عبادتهاي ثقلين] حتي عبادتهاي قبلي و بعدي علي عليهالسلام نيز در كنار آنها[ با فضيلتتر است، رشادتهای حضرت (ع) در جنگ خيبر، گذشتن از حقوق مسلّم خود براي حفظ وحدت و جلوگيري از خشكيدن ريشة نهال نوپاي اسلام همه و همه بر ايثار حضرت (ع) گواه است. همواره و در تمامي مراحل زندگي از تمام هستياش هزينه داده و هيچگاه نيز بر سر سفرة آماده حاضر نشده است. ديگران از نتيجة زحمات علي (ع) برخوردار شدهاند ولي او هيچگاه عملكرد كسي را نردبان صعود خود قرار نداده است. در زندگي پربركت خود با انواع جفاها و مظلوميّتها روبرو شده ولي گلايه نكرده. وقتي حقش را به ناحق غضب ميكنند مانند مادري كه وقتي زني ديگر ادعاي مادري فرزندش را ميكند و در محكمه حكم ميكنند كه فرزند دو نيمه شود و هر كدام نصف آن را بردارند با بيقراري از حقّ خود چشمپوشي ميكند و براي زنده ماندن فرزند ميگويد: به دروغ ادعاي مادري كرده بودم بچّه مال زن ديگر است، علي (ع) نيز چنان علاقهاي به بقا و گسترش دين اسلام داشت كه وقتي ديگران حقّ الهي او را تصاحب ميكنند براي بقاي دين سكوتي گوياتر از هر سخن برميگزيند و خار در چشم و استخوان در گلو (نهجالبلاغه، خطبه سوم) صبر ميكند.
11- عدالت: در ارتباط با عدالت امیر (ع) سخنها گفته و کتابها نوشته اند ولی تمام آن گفته ها و نوشته ها پرتوی از خورشید تابان عدالت در طول اعصار و گستره عالم نمی شود. آن امام همام جایگاهی برای عدالت قایل بود که در مسند خلافت، عدل را مهم تر از جود و بخشش می دانست و به یکی از کارگزاران که تخلّفی مرتکب شده مرقوم می فرماید: پولها را برگردان که در این یک مورد با هیچکس مماشات ندارم و اگر تو نبودی و فرزندانم بودند با آنها هم به شدّت و جدّیت برخورد می کردم. حکایت برخورد آن حضرت (ع) با برادرش عقیل که تقاضای کمک از بیت المال کرده بود معروف است که چگونه آهن گرم بر دست او می گذارد و وقتی صدای نالۀ او بلند می شود می فرماید: تو تاب گرمای تکه آهنی را که به ملایمت گرم کرده بودم نداشتی چگونه انتظار داری آتش آخرت را تحمل کنم. (نهج البلاغه، خطبه 224) و به صراحت می فرماید: اگر در وضعیّت مالی من، تغییر و تفاوتی احساس کردید بدانید خائنم.
12- فصاحت و بلاغت
امیر (ع) شخصیت جامع الاطراف و کاملی در همۀ عرصه های کمال داشتند و بیان و بنان حضرت(ع) در گفتن و نوشتن بی بدیل و منحصر به خودش بود. خطبه های امام (ع) در اوج فصاحت و بلاغت می باشند و نامه های حضرت (ع) در نهایت شیوایی و رسایی و تاثیرگذاری. آن حضرت به واقع، امیر بیان و کلام بود و بزرگان ادب خود را شاگردی کوچک در محضر نهج البلاغه دانسته اند.
ازدواج و زندگی مشترک (2)...
برچسب : نویسنده : farshiyaa2 بازدید : 104