الف: شخص به گونهای با دیگران رفتار کند که دوست دارد دیگران در شرایط مشابه با او آنگونه رفتار کنند [شکل مثبتِ قاعده]
ب : نباید به گونهای با دیگران رفتار کند که دوست ندارد آنگونه با او رفتار شود [شکل منفی و منعیِ قاعده ؛ گاه «قاعده نقره ای» یا قاعده سیمین خوانده میشود]
گاه سنخ مثبتِ قاعده را شکلِ فعّال و گونه منفی آن را حالت انفعالی گویند ؛ زیرا شکل مثبت قاعده باعث میشود شخص کار خوب را انجام دهد، ولی شکل منفی موجب میگردد فرد از کار بد اجتناب کند.
اصل فوق فراگيرترين و تعميم يافتهترين اصل اخلاقي مشترك در بين انسانها ميباشد كه در هر عصر و مصري كاربري و اعتبار داشته و در هيچ زمان و مكاني منسوخ نشده است . در کتاب تلمود آمدهاست : فردی بتپرست نزد عالمی یهودی رفته و به او گفت : تمامی تورات را به من بیاموز! او پاسخ داد: «آنچه را خود از آن نفرت داری در حق همنوعت روا مدار. این همه تورات است، و بقیه توضیح و تفسیر آن است.» ؛(گنجینهای از تلمود، ص۲۳۴) در اناجیل آمدهاست که عیسی (ع)فرمود: «با دیگران همانطور رفتار کنید که میخواهید آنان با شما رفتار کنند. این است [خلاصه] کتاب خداوند و نوشتههای انبیاء.» ؛(انجیل متی، ۱۲:۷ ؛ انجیل لوقا ، ۳۱:۶)
در قرآن نیز آیاتی بر تایید قاعده طلائی دلالت دارند و التزام به آن را توصیه می کنند از جمله آیه :«وَ لْیعْفُوا وَ لْیصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یغْفِرَ اللَّهُ لَکمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ» ؛(عفو داشته باشید و گذشت نمایید: آیا دوست نمیدارید که مورد عفو خداوند متعال قرار گیرید؟ و خداوند آن عفوکنندهٔ رحمتگستر است.) ؛(نور ؛22) همچنین آیه : «وَیلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَ . الَّذِینَ إِذَا اکتَالُواْ عَلی النَّاسِ یسْتَوْفُونَ . وَ إِذَا کاَلُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ یخْسِرُونَ . أَ لَا یظُنُّ أُوْلَئک أَنَّهُم مَّبْعُوثُونَ . لِیوْمٍ عَظِیمٍ . یوْمَ یقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ » ؛(وای بر کم فروشان ! آنان که وقتی برای خود پیمانه میکنند ، حق خود را بهطور کامل میگیرند. امّا هنگامی که میخواهند برای دیگران پیمانه یا وزن کنند، کم میگذارند. آیا آنها گمان نمیکنند که برانگیخته میشوند . در روزی بزرگ . که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان میایستند؟) ؛(مطففین ؛1_6) آیات : «... وَ الْیتَامَی وَ الْمَسَاکینُ فَارْزُقُوهُم مِّنْهُ وَ قُولُواْ لَهُمْ قَوْلًا مَّعْرُوفًا . وَ لْیخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکواْ مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیةً ضِعَفًا خَافُواْ عَلَیهِمْ فَلْیتَّقُواْ اللَّهَ وَ لْیقُولُواْ قَوْلًا سَدِیدًا» ؛(... به یتیمان و نیازمندان روزی دهید و با آنان به طور شایسته سخن بگویید! کسانی که اگر فرزندان ناتوانی از خود به یادگار بگذارند از آینده آنان میترسند، باید (از ستم درباره یتیمان مردم) بترسند! بنابراین از خداوند پروا کنند و استوار سخن گویند.) ؛(نسا ؛8_9) آیه : « یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیباتِ ما کسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَکمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ لا تَیمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذِیهِ إِلاَّ أَنْ تُغْمِضُوا فِیهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِی حَمِیدٌ»؛(ای کسانی که ایمان آوردهاید! از قسمتهای پاکیزه اموالی که به دست آوردهاید انفاق کنید ؛ و برای انفاق ، به سراغ قسمتهای نامرغوب آن نروید، که اگر آن را به خودتان میدادند جز با چشمپوشی و بیمیلی نمیپذیرفتید؛ و بدانید که خداوند بینیاز و ستودهاست.) ؛ ( بقره ؛267) و آیه :«... وَ یجْعَلُونَ لِلَّهِ مَا یکرَهُونَ وَ تَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْکذِبَ أَنَّ لَهُمُ الْحُسْنی»؛(... و چیزی را که خود خوش نمیدارند برای خدا قرار میدهند، و زبانشان دروغپردازی میکند که [سرانجام] نیکو از آنِ ایشان است) ؛(نحل؛62)
امام علي (ع) در توصيه به فرزند گراميش امام حسن (ع) ميفرمايد: « يَا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيَما بَيْنَكَ وَبَيْنَ غَيْرِكَ، فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ، وَاكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا، وَلاَ تَظْلمِ كَمَا لاَ تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ، وَأَحْسِنْ كَمَا تُحِبُّ أَنْ يُحْسَنَ إِلَيْكَ، وَاسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِكَ مَا تَسْتَقْبِحُهُ مِنْ غَيْرِكَ، وَارْضَ مِنَ النَّاسِ بِمَا تَرْضَاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِكَ، وَلاَ تَقُلْ مَا لاَ تَعْلَمُ وَإِنْ قَلَّ مَا تعْلَمُ، وَلاَ تَقُلْ مَا لاَ تُحِبُّ أَنْ يُقَالَ لَكَ»، (اي پسرم! نفس خودت را ميزان ميان خود و ديگران قرار ده، پس آنچه را براي خود دوست داري براي ديگران نيز دوست بدار، و آنچه را كه براي خود نمي پسندي، براي ديگران مپسند، ستم روا مدار،آنگونه كه دوست نداري به تو ستم شود ، نيكوكار باش ، آنگونه كه دوست داري به تو نيكي كنند، و آنچه را كه براي ديگران زشت مي شماري براي خود نيز زشت بشمار، و چيزي را براي مردم بخواه كه براي خود مي پسندي . آنچه را كه نمى دانى مگو، اگر چه آنچه مى دانى اندك باشد، و آنچه را دوست ندارى درباره تو بگویند، درباره دیگران مگو.) ، ( نهج البلاغه، نامه 31). از پيامبر اكرم (ص) و امام صادق (ع) نيز احاديثي با مضمون فوق نقل شده است از جمله در کتاب وسائل الشیعه از امام صادق (ع) نقل است: قال فی جواب من سأله عن التّجارة: لَا تَرْضَ لِلنَّاسِ إِلَّا مَا تَرْضَی لِنَفْسِک وَ أَعْطِ الْحَقَّ وَ خُذْهُ... مام صادق (ع) در پاسخ کسی که در باره کسب و تجارت از ایشان سؤال کرده بود فرمود: برای مردم مپسند مگر آنچه برای خود میپسندی، و درست بده و درست بستان.اين اصل در واقع همانگونه كه اشاره شد از بديهيترين و عامترين اصول اخلاقي شمرده ميشود و هركس نيز اگر مختصر صداقتي با خود و ديگران داشته باشد ميتواند به گونهاي شفاف و ملموس خود را ارزيابي نمايد كه چقدر به اين اصل پايبند است. (وسائلالشیعة، ج ۱۷، ص ۳۸۵؛ فتحالأبواب، ص ۱۶۰ نیز در کتاب : مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۵۱)
سعدی گوید:
یاد دارم ز پیر دانشمند تو هم از من به یاد دار این پند
هر چه بر نفس خویش نپسندی نیزبر نفس دیگری مپسند
سعدی ؛ مواعظ؛قطعه:78
و:
هر بد که به خود نمیپسندی با کس مکن ای برادر من
گر مادر خویش دوست داری دشنام مده به مادر من
سعدی ؛مواعظ ؛ قطعه:183
و:
بشنو از من سخنی حق پدر فرزندی گر به رای من و اندیشهٔ من خرسندی
چیست دانی سر دینداری و دانشمندی آن روا دار که گر بر تو رود بپسندی
سعدی ؛ مواعظ ؛ قطعه:197
در گلستان نیز گوید: بر کس مپسند انچه ترا نیست پسند.
ناصرخسرو گوید:
بر کسی مپسند کز تو آن رسد کهت نیاید خویشتن را آن پسند
دیوان ناصرخسرو؛قصیده:69
مولانا در دفتر دوّم مثنوی حکایتی با این مضمون نقل می کند که چهار نفر برای خواندن نماز به مسجد رفتند:
چار هندو در یکی مسجد شدند بهر طاعت راکع و ساجد شدند
هر یکی بر نیتی تکبیر کرد در نماز آمد به مسکینی و درد
مؤذن آمد از یکی لفظی بجست کای مؤذن بانگ کردی وقت هست
گفت آن هندوی دیگر از نیاز هی سخن گفتی و باطل شد نماز
آن سیم گفت آن دوم را ای عمو چه زنی طعنه برو خود را بگو
آن چهارم گفت حمد الله که من در نیفتادم بچه چون آن سه تن
پس نماز هر چهاران شد تباه عیبگویان بیشتر گم کرده راه
ای خنک جانی که عیب خویش دید هر که عیبی گفت آن بر خود خرید
هر کدام از آن چهار نفر تصوّر می کردند خودشان از فعل ناروائی که از دیگری صادر شده مُبرّایند و جایگاه خودشان را متمایز از دیگران می دانستند.
در فرازی دیگر گوید:
ور تو میبینی که پایت بستهاند بر تو سرهنگان شه بنشستهاند
پس تو سرهنگی مکن با عاجزان زانک نبود طبع و خوی عاجز آن
مثنوی ؛ دفتر اوّل
عطار در فراز قابل توجهی از منطق الطیر [عذر آوردن مرغان] گوید:
آن عزیزی گفت شد هفتاد سال تا ز شادی میکنم و از ناز حال
کین چنین زیبا خداوندیم هست با خداوندیش پیوندیم هست
چون تو مشغولی بجویایی عیب کی کنی شادی به زیبایی غیب
عیب جویا، تو به چشم عیب بین کی توانی بود هرگز غیب بین
اولا از عیب خلق آزاد شو پس به عشق غیب مطلق شاد شو
موی بشکافی به عیب دیگران ور بپرسم عیب تو کوری در آن
گر به عیب خویشتن مشغولیی گرچه بس معیوبیی مقبولیی
و:
به عیب خود نگشودیم چشم و هر کس را به عیب جامعه در انتقاد مینگرم
سید اسماعیل بلخی
شمس تبریزی در مقالات گوید: مرد آن است که عیب بر خود نهد.
حال خواستن خوبي براي ديگران و نخواستن بدي براي غير خود، يك وقت فقط به صورت زباني و با آرزو كردن صورت ميگيرد و در همان خواستن زباني متوقف ميشود ولي مفهوم صحيح و صائِب «براي ديگران خواستنِ آنچه براي خود ميخواهم» اين است كه با فعاليت خود، زمينه برخوردار شدن ديگران را نيز فراهم آورم. مثلاً اگر ميخواهم فرزندم در مدرسه و دانشگاهي با امكانات بالا و مطلوب تحصيل كند امكان تحصيل فرزندان ديگران را نيز تا حدّ امكان فراهم آورم. قرآن مي فرمايد: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ »، (هرگز به نيكي دست نيابيد مگر آنكه از آنچه دوست داريد ببخشيد)، (آل عمران، 92) و در سوره «دهر» نيز در توصيف حضرت علي(ع) و حضرت فاطمه (س) و خدمتكارشان فضّه ميفرمايد: «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ»، (دهر، 8) در عين دوست داشتن به ديگران دادند. حضرت زهرا(س) اگر در طول شب براي همسايگان و ديگران دعا ميكند عملاً نيز در شب عروسي، پيراهن خود را به ديگري ميبخشد و براي ديگري «خواستن» را در عمل نشان ميدهد. شيخ رجبعلي خياط ميگويد: كسي در اين دنيا زندگي كرد كه در شب عروسي، پيراهن خود را به محتاج بخشيد.«بودا» گويد: بادا هيچ انساني نيكي را سبك نشمارد ... خردمند خويشتن را از نيكي ميآكند حتّي اگر اندك اندك به آن دست يازد. در مفهوم مخالف نيز آنچه براي خود نميخواهم براي ديگران نخواهم، و در عمل نيز زمينه دوري ديگران از آنچه براي خود ناخوش ميدارم را فراهم آورم. قرآن در سوره «حجرات» در نكوهش غيبت ميفرمايد: « أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ »، (آيا هيچكدام از شما خوش دارد كه گوشت برادر مردهاش را بخورد؟)، (حجرات، 12). وقتي ميتوانيم آنچه براي خود ميپسنديم براي ديگران هم بپسنديم كه حرص و غالب آمدن شُحّ نفس و سيري ناپذيري را در خود مهار كنيم، آن وقت جائي و مجالي براي در نظر گرفتن ديگران نيز فراهم ميآيد. و در واقع «شفقت بر خلق» با «مجاهدت با نفس» ملازمت دارد. اگر نفس به گونهاي لجام گسيخته رها شود ديگر همه چيز را براي خود خواهد خواست.
هفت دريا را در آشامد هنوز كم نگردد سوزش آن حلق سوز
مثنوي معنوي، دفتر اوّل، بيت: 1376
براي اينكه كسي بتواند از آنچه دارد براي برخوردار شدن ديگران دريغ نداشته باشد ؛ بايد در نظر داشت كه داشتهها نوعاً ابتلا ميباشند نه ملاك ومعيار لياقت. قرآن درآيه آخر سوره انعام ميفرمايد:«وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ...» ، ( و او كسي است كه شما را جانشينان [الهي روي] زمين برگماشت، و بعضي را بر بعضي ديگر به درجاتي برتري داد تا شما را در آنچه به شما بخشيده است بيازمايد...) ، (انعام، 165) و در سوره «سبا» ميفرمايد: «قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ ۚ...»، (بگو بيگمان پروردگار من، روزي را براي هركس از بندگانش كه خواهد گشاده يا براي او تنگ ميدارد...)، (سبأ، 39) و نيز داشتن و برخوردار بودن، لزوماً موجب شادي و آرامش نميشود اگر انسان از وجدان و فطرت سليم برخوردار باشد لذتي كه از برخوردار ساختن ديگران مي برد به مراتب بيش از لذتي خواهد بود كه از داشتن خود ميبرد و كم داشتن نيز نبايد بهانهاي براي فزون طلبي و براي خود خواستن باشد كه داشتهها در خوشبينانهترين حالت نه «فضليت» كه «فضل»اند و براي كساني نيز نه فضل بلكه «فضله» و وزر و وبالند و جز حسرت و ندامت برايشان نتيجهاي نخواهند داشت. قرآن ميفرمايد: «اَيحسبون انمّا نُمِدّ هم به من مال و بنين. نسارعُ لهم في الخيرات لايشعرون»، (آيا چنين ميانگارند كه آنچه از مال و فرزندان كه بدان مددشان ميكنيم. در خير و خوبي به نفع ايشان ميكوشيم؛ [چنين نيست] بلكه [حقيقت را] در نمييابند)، (مومنون، 55-56). از مهمترين پيش نيازهاي تخلّق به اين اصل، برخوردار بودن از «اخلاق حداكثري» و تبديل شدن «من» به «ما» ميباشد كه اين نيز از مهمترين ملزومات حيات «انساني» ميباشد.
نکته دیگر:عامل مهمی که در رعایت قاعده زرین تاثیر مثبت دارد تخیّل است. تخیل به ما یاری میرساند تا بتوانیم در لحظهای که عملی را انجام میدهیم و تبعات آن به دیگران نیز مربوط میشود، "دیگری" را چون "خود" بپنداریم و تصور کنیم که اگر آن ماجرا بر ما رود آیا ما احساس رضایت خواهیم داشت یا نه. "تخیّل" در اینجا بهگونهای "خود" را جای "دیگری" قرار دادن است. گاه ، "توهم" جای تخیل را میگیرد، همان که سیمون وی، (1909_1943)فیلسوف ؛ عارف و فعال اجتماعی مسیحی ِ افلاطون مشرب فرانسوی از دچار شدن به آن برحذر میدارد . اگر "تخیل"، خود را به جای دیگری قرار دادن باشد، "تَوهّم" خود را دیگری پنداشتن و فعل یا حالت کسی است که به حکم انگیزشی ناآگاهانه، و برای اجتناب از رویارویی با واقعیتهای دردانگیز و یا نامطبوع ، به آنچه خوش دارد واقعیت داشته باشد یا واقعیت پیدا کند ، نسبت واقعیت میدهد و سپس برای آنچه میخواهد باور داشته باشد توجیهاتی دست و پا میکند. مقصود از "توهم" عقیده یا انتظاری است که مبتنی بر آمال و آرزوست، نه آنکه آدمی برای واقعی انگاشتناش دلیل دارد.
اگر قاعده زرین موفق اِعمال شود ؛ ما را به سه ویژگی مهمّ نائل می سازد که عبارتند از: صداقت، تواضع و احسان . بقیه فضائل هم به نوعی از درون این سه فضیلت بیرون می آیند. صداقت یعنی : پنج ساحت شخصیت هماهنگ باشند. از نظر بعضی روانشناسان شخصیت و منش آدمی پنج ساحت دارد :سه ساحت درونی و دو ساحت بیرونی که عبارتند از :
ا: ساحت باورها [ از ساده ترین باورها مثل اینکه باور دارم امروز جمعه است تا پیچیده ترین باورها ]
ب : ساحت احساسات ؛ عواطف و هیجانها نظیر عشق و نفرت، دوستی و دشمنی، لذات و آلام ؛ امید و ناامیدی ، اندوه و شادی و...
ج : ساحت خواسته ها ؛ نیت ها ؛ هدف ها و انگیزه ها که ساحت ارادی نیز نامیده شده است. چه می خواهیم؟ به کجا می خواهیم برسیم؟
این سه ساحت در درون ماست . دو ساحت بیرونی هم عبارتند از:
د : گفتار
ه : کردار و عملکرد
کل شخصیت و منش انسان را این پنج ساحت تشکیل می دهند.صداقت یعنی این پنج ساحت کاملا با هم هماهنگ باشد.
تواضع یعنی : خود را جای دیگری قرار دادن و بلکه خود را دیگری انگاشتن .
احسان : عکس تواضع و به معنی دیگری را خود انگاشتن می باشد .[مضمون فضیلتهای تواضع و احسان در سطور فوقانی و ضمن اشاره به تخیّل مطرح شده است]
قاعده طلائی رهاورد مبارک این سه فضیلت ارزشمند[صداقت ؛تواضع و احسان] می باشد.