8- توجّه به اين نكته كه ما در زندگي تنها هستيم:
اصل ديگرِ نظام اخلاقي قرآن اين ميباشد كه ما در زندگي تنها هستيم. تنهائی اقسام و گونه های متعددی دارد و یکی از فلاسفه چهل و پنج گونه آنرااحصاء نموده است .
اوّلین و واضحترین قِسم تنهایی : تنهایی فیزیکی است به گونه ای که فرد در گستره ادراکات حسی خود انسانی نمییابد که برای کسانی مطلوبیت دارد . نقل است دوستی از ابوشکور بلخی پرسید تنها بودی؟ او پاسخ داد: نه تنها شدم؛ تا تو آمدی تنها شدم . در واقع او طالب تنهاییاش بوده است.
نوع دوم تنهایی به این معناست که : هیچکس از آنچه در من و یا بر من [هر دو حالت ]میگذرد؛ آگاه نیست.
نوع سوّم:انسان در موقعیت و وضعیتی قرار می گیرد که هیچکس "نمیتواند" به او خدمت یا کمکی کند.
هرکسی از ظن خود شد یار من از درون من نجست اسرار من
مثنوی ؛ نی نامه
نوع چهارم :انسان در موقعیت و وضعیتی قرار می گیرد که هیچکس "نمیخواهد" به او مساعدت نماید.سارتر در کتاب تهوع [ که بخاطر آن در سال ۱۹۶۴ برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات شد اما از پذیرش آن امتناع ورزید] می نویسد:چنان تنهایی وحشتناکی احساس میکردم که خیال خودکشی به سرم زد. چیزی که جلویم را گرفت این فکر بود که هیچکس، مطلقاً هیچکس از مرگم متأثر نخواهد شد و من در مرگ خیلی تنهاتر از زندگی خواهم بود.(سارتر ؛ تهوع ؛ص:203)
نوع پنجم:در انتخاب مسیر زندگی و چشم اندازی که برای خود ترسیم کرده ؛ همراه ندارد. در قسمتهای پیشین اشاره شد : علی (ع) می فرماید:«لَا تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِهِ فَإِنَّ النَّاسَ قَدِ اجْتَمَعُوا عَلَى مَائِدَةٍ شِبَعُهَا قَصِيرٌ وَ جُوعُهَا طَوِيلٌ»؛(نهج البلاغه؛خطبه:192) وحشت به معنی رَم کردن و ترس ناشی از احساس تنهایی می باشد.
نوع ششم:هیچکس مرا بخاطر خودم دوست ندارد.
نوع هفتم:انفعال و عدم احساس مثبت یا منفی نسبت به دیگر انسانها می باشد که اصطلاحا خلوت و در مرتبه بالاتر عزلت گفته می شود .
روی در دیوار کن تنها نشین وز وجود خویش هم خلوت گزین
مثنوی ؛ دفتر اوّل
نوع هشتم: احساس فقدان ناخوشایند کسی است که می خواهیم حضور داشته باشد و اصطلاحا فراق گفته می شود.
شب فراق که داند که تا سحر چند است مگر کسی که به زندان عشق دربند است
پیام من که رساند به یار مهرگسل که برشکستی و ما را هنوز پیوند است
سعدی ؛ غزل:60
نوع نهم:فرد از کسی یا کسانی جدا شده و تا وقتی دلمشغولی آنها را دارد احساس تنهائی می کند.
نوع دهم:میل به کتمان مسائل یا حقایقی از دیگران می باشد.
اجمالا آنچه در ارتباط با این مبحث موضوعیت دارد اینکه : تنها به دنيا ميآئيم ، تنها زندگي ميكنيم ؛ نهايتاً تنها ميميريم و تنها برانگيخته ميشويم و اگر ديگران اطراف ما جمع ميشوند نبايد اين شائبه ايجاد شود كه تنها نيستيم يا تنهايي ما را كم رنگ جلوه دهد.نیچه گوید:‹‹ تنهايي هفت پوست دارد، هيچ چيز نمي تواند از ميان آنها بگذرد. انسان مردم را مي بيند، به دوستانش خوش آمد مي گويد: دلتنگي جديد، هيچ نگاهي خوش آمد گويانه نيست .( نیچه ؛آنك انسان، ترجمه رويا منجم، انتشارات فكر روز، ص : 165)
قرآن ميفرمايد: «وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَىٰ كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَكْتُم مَّا خَوَّلْنَاكُمْ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ ۖ وَمَا نَرَىٰ مَعَكُمْ ... الَّذِينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِيكُمْ شُرَكَاءُ ۚ لَقَد تَّقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَضَلَّ عَنكُم مَّا كُنتُمْ تَزْعُمُونَ»، (و به نزد ما يكّه و تنها آمدهايد، همان گونه كه نخستين بار نيز شما را آفريده بوديم، و آنچه از ناز و نعمت به شما بخشيده بوديم در پس پشت خود رها كردهايد و شفيعانتان را كه گمان ميكرديد با [خدا در عبادت] شما شريك هستند، همراه شما نميبينيم، پيوند بين شما گسسته شد و آنچه [ شريك و شفيع] ميانگاشتيد، بر باد رفت) ، (انعام، 94).
جئتمونا و فرادی بی نوا هم بدان سان که خلقناکم کذا
مثنوی ؛ دفتر اوّل
از عكرمه نقل است : این آیه درباره نضر بن حارث بن كلدة نازل شده ، وقتی كه گفته بود بزودى لات و عزّى از من شفاعت خواهند كرد .
در عصر جاهلیّت چهار تكيه گاه را مهم و ارزشمند می دانستند:قوم و قبيله ، مال و دارايى، بزرگان و اربابان و بتها و معبودان.
آيه فوق ، بىثمرى هر چهار تكيهگاه را در قيامت مطرح مىكند:
«فُرادى» : بدون قوم و قبيله.
«تَرَكْتُمْ ما خَوَّلْناكُمْ» : بدون مال و ثروت و دارايى . خَوَّلْنَاکُمْ» = به شما دادهایم. بهره شما ساخته ایم.
«ما نَرى مَعَكُمْ شُفَعاءَكُمُ» : بدون يار و ياور.
«ضَلَّ عَنْكُمْ» : محو تمام قدرتهاى خيالى.
گمانهاى بىپايه، اساس بسيارى از گمراهىهاست. «شُفَعاءَكُمُ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ»
در قيامت، حقايق ظاهر و سرابها، محو مىشوند. «ضَلَّ عَنْكُمْ ما كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ»
بسا سوار که آنجا پیاده خواهد شد بسا پیاده که آنجا سوار خواهد بود
بسا امیر که آنجا اسیر خواهد شد بسا اسیر که فرمانگذار خواهد بود
بسا امام ریایی و پیشوای بزرگ که روز حشر و جزا شرمسار خواهد بود
سعدی ؛ قصیده:23
همچنین می فرماید: «نَرِثُهُ ما يَقُولُ وَ يَأْتينا فَرْداً»؛(آنچه را او می گوید [از اموال و فرزندان ] از او به ارث می بریم، و روز قیامت تک و تنها نزد ما خواهد آمد) ؛(مریم؛80)
ممكن است چند برادر و خواهر به صورت همزاد و دوغلو به دنيا بيايند يا چند نفر در يك مكان با هم از دنيا بروند ولي در هر حال تنها به دنيا ميآيند و تنها دنيا را ترك ميكنند و در اين دنيا نيز تنها زندگي ميكنند.
سهراب سپهري ميگويد: «آدم اينجا تنهاست/ و در اين تنهايي/ سايه ناروني در ابديت پيداست /به سراغ من اگر می آیید / نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد / چینی نازک تنهایی من...»
و باز ميگويد: «بيا تا برايت بگويم/ چه اندازه تنهايي من بزرگ است / و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیشبینی نمیکرد/ و خاصیت عشق این است/ کسی نیست!»
و : «یاد من باشد تنها هستم/ ماه بالای سر تنهایی است»
نتيجه اينكه: ما به اين دنيا تنها ميآئيم، تنها زندگي ميكنيم و تنها ميميريم و ازدحام و جمع آمدن اطرافيان نبايد ما را از اين مهم غافل نمايد. باز قرآن در حالات حسابرسي ميفرمايد: «اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا» ، (نامهات را بخوان ؛ كافى است كه امروز خودت حسابرس خود باشى) .
نیازمندی یاران نداردت سودی مگر عمل که تو را باز یار خواهد بود
سعدی ؛ قصیده :23
در آیه بعد می فرماید: «مَنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا ۚ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ ۗ وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَسُولًا»، (هر كس به راه آمده تنها به سود خود به راه آمده، و هر كس بيراهه رفته تنها به زيان خود بيراهه رفته است. و هيچ بردارندهاى بار گناه ديگرى را بر نمىدارد، و ما تا پيامبرى برنينگيزيم، به عذاب نمىپردازيم.)، (اسراء، 14 و 15).
آیات دیگری در قرآن از جهتی به تنهائی انسان دلالت دارند از جمله :«وَإِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَكَانَ الْإِنْسَانُ كَفُورًا»؛(و چون در دريا به شما صدمه اى برسد هر كه را جز او مى خوانيد ناپديد [و فراموش] مى گردد و چون [خدا] شما را به سوى خشكى رهانيد رويگردان مى شويد و انسان همواره ناسپاس است)؛(اسراء ؛67)
و:
«فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ»؛(و هنگامى كه بر كشتى سوار مىشوند، خدا را پاكدلانه مىخوانند، و[لى] چون به سوى خشكى رساند و نجاتشان داد، بناگاه شرك مىورزند.)؛(عنکبوت ؛65)
آیات اجمالا می فرمایند: انسان با تشدید اضطرار و تنگنا تدریجا اطافیان را از یاد می برد و نهایتا فقط نگران خودش می شود و لاغیر ؛ فقط در پی این می باشد که خودش را نجات دهد و عزیزترین کسانش را هم فراموش می کند چنانکه در توصیف قیامت می فرماید: «فَإِذَا جَآءَتِ ٱلصَّآخَّةُ . يَوْمَ يَفِرُّ ٱلْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ .وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ . وَصَٰحِبَتِهِ وَبَنِيهِ . لِكُلِّ ٱمْرِىءٍ مِّنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ » ؛(پس چون فرياد گوشخراش دررسد . روزى كه آدمى از برادرش . و از مادرش و پدرش .و از همسرش و پسرانش مى گريزد . در آن روز هر كسى از آنان را كارى است كه او را به خود مشغول مى دارد.)؛(عبس ؛33_37)
توجه به تنهائي، تصور و اقوال ديگران را نسبت به خود كم اهميت جلوه ميدهد و براي خوشايند ديگران و اينكه چه بگويند، چه ميگويند و نظاير اينها آنگونه اهميت قايل نميشويم كه از حريم اخلاق خارج شويم و به تعبير «يا كوب بومه» (1575_1624)[ عارف مسیحی و متفکر برجسته آلمانی در سنت لوتری ] از خود ربوده شويم.