رشحات رمضان (10)امام علی (ع) از زبان خودش

ساخت وبلاگ
هرچند شناخت سزامند مقام والای حضرت علی (ع) و شناساندن آن، جز برای معصومین علیهم السلام مقدور نیست ؛ شخصیتی مانند ایشان را باید رسول اکرم (ص) امامان و یا خود حضرت(ع) معرفی کند، چنان که رسول اکرم (ص) خطاب به امیرمومنان (ع) می‌فرمایند: غیر از خدا و من، کسی تو را آن گونه که شایسته‌ است، نشناخت، "ما عرفک حق معرفتک غیر‌ الله و غیری" (14)ولیبرای کسانی که خود را "شیعه" [خصوصا شیعهِ مالی] حضرت علی (ع) می‌دانند، اهتمام در شناخت و معرفت نسبت به شخصیت آن حضرت (ع) لازم بل واجب است و نباید در آن  سستی روا دارند، معرفت نسبت به انسان والائی که آبروی آفرینش است و حتی پیروان ادیان و آئینهای دیگر در تامّل نسبت به قابلیّتها و مقام والای او به شگفتی می افتند و اظهار حیرت می کنند.
 "شیعه" یعنی تابع و پیرو  و تبعیت و پیروی واقعی [هرچند نه کامل و جامع الاطراف]از علی(ع) در گرو معرفت نسبت به شخصیت اوست و تا این شناخت و بینش به دست نیاید، "پیروی" تحقق عینی نمی‌یابد. از این رو شناخت علی (ع) برای هر مدعی پیروی از آن پیشوای الهی، ضروری و حیاتی می‌باشد.
چگونه می‌توان خود را محب و دوستدار علی (ع) نامید و در برگرفتن جرعه‌هایی از اقیانوس بیکران شخصیت انسانی که جامع صفات متضاد و خصال گوناگون است، تسامح ورزید ؟ برای شناخت علی (ع) یکی از صائب ترین روشها ، گوش جان سپردن به معارف و سخنانی است که آن حضرت(ع) در مقام معرفی درباره خود بر زبان جاری ساخته است"آفتاب آمد دلیل آفتاب"، هرچند آنچه علی (ع) درباره خود فرموده، بسیار اندک و حبابی از عُباب است :

1. حضرت علی (ع) در خطبه سوم نهج البلاغه که به خطبه "شقشقیه" معروف است، می‌فرماید: " يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْرُ"، من آن کوه بلندم که سیل علوم از من سرازیر می‌گردد! هر کوهی سیل‌خیز نیست و سیل فقط از کوه بلند و مرتفع برمی‌خیزد و هیچ پروازکننده‌ای به مقام اوج گرفته من پر نمی‌کشد.

فکر عادی و معمولی به مقام والای علی (ع) راه نمی‌یابد و تحمل هضم و فراگیری علوم سیل گونه این حکیم الهی مقدور افراد عادی نیست، زیرا در برابر سیل نمی‌توان ایستاد، بلکه باید از کناره‌های آن به قدر توان بهره برد.


2. در خطبه 192 [خطبه قاصعه]از نهج‌البلاغه هنگامی که ظهور اسلام را تشریح می‌کند و رسول اکرم (ص) را می ستاید، می‌فرماید:أَنَا وَضَعْتُ فِی اَلصِّغَرِ بِکَلاَکِلِ اَلْعَرَبِ وَ کَسَرْتُ نَوَاجِمَ قُرُونِ رَبِیعَهَ وَ مُضَرَ وَ قَدْ عَلِمْتُمْ مَوْضِعِی مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ ص بِالْقَرَابَهِ اَلْقَرِیبَهِ وَ اَلْمَنْزِلَهِ اَلْخَصِیصَهِ وَضَعَنِی فِی حِجْرِهِ وَ أَنَا وَلَدٌ یَضُمُّنِی إِلَى صَدْرِهِ وَ یَکْنُفُنِی فِی فِرَاشِهِ وَ یُمِسُّنِی جَسَدَهُ وَ یُشِمُّنِی عَرْفَهُ وَ کَانَ یَمْضَغُ اَلشَّیْ‏ءَ ثُمَّ یُلْقِمُنِیهِ وَ مَا وَجَدَ لِی کَذْبَهً فِی قَوْلٍ وَ لاَ خَطْلَهً فِی فِعْلٍ وَ لَقَدْ قَرَنَ اَللَّهُ بِهِ ص مِنْ لَدُنْ أَنْ کَانَ فَطِیماً أَعْظَمَ مَلَکٍ مِنْ مَلاَئِکَتِهِ یَسْلُکُ بِهِ طَرِیقَ اَلْمَکَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلاَقِ اَلْعَالَمِ لَیْلَهُ وَ نَهَارَهُ وَ لَقَدْ کُنْتُ أَتَّبِعُهُ اِتِّبَاعَ اَلْفَصِیلِ أَثَرَ أُمِّهِ یَرْفَعُ لِی فِی کُلِّ یَوْمٍ مِنْ أَخْلاَقِهِ عَلَماً وَ یَأْمُرُنِی بِالاِقْتِدَاءِ بِهِ وَ لَقَدْ کَانَ یُجَاوِرُ فِی کُلِّ سَنَهٍ بِحِرَاءَ فَأَرَاهُ وَ لاَ یَرَاهُ غَیْرِی وَ لَمْ یَجْمَعْ بَیْتٌ وَاحِدٌ یَوْمَئِذٍ فِی اَلْإِسْلاَمِ غَیْرَ رَسُولِ اَللَّهِ ص وَ خَدِیجَهَ وَ أَنَا ثَالِثُهُمَا أَرَى نُورَ اَلْوَحْیِ وَ اَلرِّسَالَهِ وَ أَشُمُّ رِیحَ اَلنُّبُوَّهِ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّهَ اَلشَّیْطَانِ حِینَ نَزَلَ اَلْوَحْیُ عَلَیْهِ ص فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا هَذِهِ اَلرَّنَّهُ فَقَالَ هَذَا اَلشَّیْطَانُ قَدْ أَیِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ إِنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلاَّ أَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ وَ لَکِنَّکَ لَوَزِیرٌ وَ إِنَّکَ لَعَلَى خَیْرٍ »؛ (من در خردسالى، بزرگان عرب را به خاک افکندم، و شجاعان دو قبیله معروف «ربیعه» و «مضر» را در هم شکستم شما موقعیّت مرا نسبت به رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم در خویشاوندى نزدیک، در مقام و منزلت ویژه مى‏دانید، پیامبر مرا در اتاق خویش مى‏نشاند، در حالى که کودک بودم مرا در آغوش خود مى‏گرفت، و در بستر مخصوص خود مى‏خوابانید، بدنش را به بدن من مى‏چسباند، و بوى پاکیزه خود را به من مى‏بویاند، و گاهى غذایى را لقمه لقمه در دهانم مى ‏گذارد، هرگز دروغى در گفتار من، و اشتباهى در کردارم نیافت. از همان لحظه‏ که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را از شیر گرفتند، خداوند بزرگ‏ترین فرشته [جبرئیل] خود را مأمور تربیت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم کرد تا شب و روز، او را به راه‏هاى بزرگوارى و راستى و اخلاق نیکو راهنمایى کند، و من همواره با پیامبر بودم چونان فرزند که همواره با مادر است، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم هر روز نشانه تازه‏اى از اخلاق نیکو را برایم آشکار مى‏فرمود، و به من فرمان مى‏داد که به او اقتداء نمایم. پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم چند ماه از سال را در غار حراء مى‏گذراند، تنها من او را مشاهده مى‏کردم، و کسى جز من او را نمى‏ دید، در آن روزها، در هیچ خانه اسلام راه نیافت جز خانه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم که خدیجه هم در آن بود و من سوّمین آنان بودم. من نور وحى و رسالت را مى‏دیدم، و بوى نبوّت را مى‏ بوییدم من هنگامى که وحى بر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرود مى‏آمد، ناله شیطان را شنیدم، گفتم اى رسول خدا، این ناله کیست گفت: شیطان است که از پرستش خویش مأیوس گردید و فرمود: «على تو آنچه را من مى‏ شنوم، مى‏ شنوى، و آنچه را که من مى‏بینم، مى‏بینى، جز اینکه تو پیامبر نیستى، بلکه وزیر من بوده و به راه خیر مى‏روى)


3. در خطبه 189 در بیان مقام علمی خود می‌فرماید: «أَیُّهَا اَلنَّاسُ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَلَأَنَا بِطُرُقِ اَلسَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ اَلْأَرْضِ قَبْلَ أَنْ تَشْغَرَ بِرِجْلِهَا فِتْنَهٌ تَطَأُ فِی خِطَامِهَا وَ تَذْهَبُ بِأَحْلاَمِ قَوْمِهَا »؛(اى مردم پیش از آن که مرا نیابید، آنچه مى‏خواهید از من بپرسید، که من راههاى آسمان را بهتر از راههاى زمین مى‏شناسم ، بپرسید قبل از آن که فتنه‏ها چونان شترى بى صاحب حرکت کند، و مهار خود را پایمال نماید، و مردم را بکوبد و بیازارد، و عقل‏ها را سرگردان کند.)
در این کلام ؛حضرت (ع) برای خود دو نشئه قایل است،‌ چنان که جهان نیز دو نشئه دارد، عالم ظاهر و عالم باطن، عالم غیب و عالم شهادت. ایشان می‌فرماید: جنبه غیبی من قوی‌تر از جنبه شهادت من است! آگاهی من به علوم آسمانی بیش از آگاهی من به علوم زمینی است! زیرا غیب قوی‌تر از شهادت است و با خبران از غیب عالم قوی‌تر از مرتبطان به عالم شهادت هستند.


4. در خطبه 175 می‌فرماید: « وَ اَللَّهِ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُخْبِرَ كُلَّ رَجُلٍ مِنْكُمْ بِمَخْرَجِهِ وَ مَوْلِجِهِ وَ جَمِيعِ شَأْنِهِ لَفَعَلْتُ وَ لَكِنْ أَخَافُ أَنْ تَكْفُرُوا فِيَّ بِرَسُولِ اَللَّهِ ص أَلاَ وَ إِنِّي مُفْضِيهِ إِلَى اَلْخَاصَّةِ مِمَّنْ يُؤْمَنُ ذَلِكَ مِنْهُ وَ اَلَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ وَ اِصْطَفَاهُ عَلَى اَلْخَلْقِ مَا أَنْطِقُ إِلاَّ صَادِقاً وَ قَدْ عَهِدَ إِلَيَّ بِذَلِكَ كُلِّهِ وَ بِمَهْلِكِ مَنْ يَهْلِكُ وَ مَنْجَى مَنْ يَنْجُو وَ مَآلِ هَذَا اَلْأَمْرِ وَ مَا أَبْقَى شَيْئاً يَمُرُّ عَلَى رَأْسِي إِلاَّ أَفْرَغَهُ فِي أُذُنَيَّ وَ أَفْضَى بِهِ إِلَيَّ أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنِّي وَ اَللَّهِ مَا أَحُثُّكُمْ عَلَى طَاعَةٍ إِلاَّ وَ أَسْبِقُكُمْ إِلَيْهَا وَ لاَ أَنْهَاكُمْ عَنْ مَعْصِيَةٍ إِلاَّ وَ أَتَنَاهَى قَبْلَكُمْ عَنْهَا»؛ (به خدا قسم، اگر بخواهم هر يك از شما را خبر دهم كه از كجا آمده و به كجا مى‏رود و همه احوال او چگونه خواهد، بود مى‏توانم. ولى مى‏ترسم درباره من عقيده‏اى پيدا كنيد كه به رسول الله (صلى الله عليه و آله) كافر گرديد. ولى آن رازها را با ياران خاص خود در ميان مى‏نهم كه آنان را بيمى از كفر نيست. سوگند به كسى كه محمد (صلى الله عليه و آله) را براستى به رسالت مبعوث داشته و او را از همه آفريدگان برگزيده كه جز به راستى سخن نمى‏گويم كه رسول الله (صلى الله عليه و آله) مرا از همه چيز آگاه ساخته است و گفته است كه چه كسى، چسان به هلاكت رسد و چه كسى، چسان رهايى يابد و سرانجام كار چه خواهد بود. هر چه در خاطر من گذشت، پاسخش را به گوش من فرو خواند و در آن باب با من سخن گفت.اى مردم، به خدا سوگند، كه من شما را به هيچ فرمانى ترغيب نمى‏ كنم، جز آنكه،
خود به انجام دادن آن بر شما پيشى مى‏گيرم و شما را از معصيتى نهى نمى‏ كنم جز آنكه، خود پيش از شما از انجام دادن آن باز مى ‏ايستم.)


5. در خطبه 158 خود را سخنگوی وحی معرفی می‌کند و می‌فرماید: « «ِ ذَلِكَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ يَنْطِقَ وَ لَكِنْ أُخْبِرُكُمْ عَنْهُ أَلَا إِنَّ فِيهِ عِلْمَ مَا يَأْتِي وَ الْحَدِيثَ عَنِ الْمَاضِي وَ دَوَاءَ دَائِكُمْ وَ نَظْمَ مَا بَيْنَكُم‌»؛( آن- كتاب خدا است - قرآن، از آن بخواهيد تا سخن گويد. و هرگز سخن نگويد. امّا من شما را از آن خبر مى‌دهم. بدانيد كه در قرآن علم آينده است، و حديث گذشته. درد شما را درمان است، و راه سامان دادن كارتان در آن است.)


6. در خطبه 109 می‌فرماید:« نَحْنُ شَجَرَةُ اَلنُّبُوَّةِ وَ مَحَطُّ اَلرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ اَلْمَلاَئِكَةِ وَ مَعَادِنُ اَلْعِلْمِ وَ يَنَابِيعُ اَلْحُكْمِ...»؛(ما درخت نبوتیم،‌ درخت نبوت در خاندان ما ریشه دارد و فیض رسالت در این خانواده فرود می‌آید و فرشته‌های خدای متعال با خاندان ما رفت و آمد دارند و قرارگاه علم ما هستیم و چشمه‌سار حکمت‌ها ماییم...)


کانون و کان علم و حکمت علی و اولاد علی (ع) هستند و همان‌گونه که قرآن کریم کتاب حکمت و در تشریح حکمت گویا و رساست، امیرمومنان (ع) نیز که قرآن ناطق است، بهترین بیانگر حکمت خواهد بود.
وصفی که خدا برای قرآن بیان فرمود، علی (ع) نمونه آن صفت را برای خود تشریح می‌کند، خدا در عظمت قرآن می‌فرماید: "لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ "، (و اگر ما این قرآن را بر کوهی نازل کرده بودیم ، مسلما او را می دیدی که خاشع گشته و از ترس خدا متلاشی می شود،)؛(حشر؛21)

همان گونه که هضم مسایل سنگین برای همه میسر نیست و بسا افرادی را به صداع و سردرد مبتلا می‌کند،‌ معارف بلند قرآن کوه را به صداع،‌ تفرق و تلاشی مبتلا می‌کند

که لو انزلنا کتابا للجبل                              لانصدع ثم انقطع ثم ارتحل

از من ار کوه احد واقف بدی                       پاره گشتی و دلش پر خون شدی

                                                                          مثنوی معنوی ؛دفتر دوّم

و این مَثَلی است که مُمثّل را روشن می‌سازد: "وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ " ؛(حشر؛21)

امرمومنان (ع) نیز پس از درگذشت سهل بن حُنیف انصاری که از یاران نزدیک حضرت (ع) [و كان من أحب الناس إليه] بود؛ فرمود: «لَوْ أَحَبَّنِي جَبَلٌ لَتَهَافَتَ » ؛(اگر کوه بخواهد محبتم را هضم کند، متلاشی می‌شود)تحمل محبت، هضم ولایت و معرفت علی (ع) مقدور کوه نیست، همان گونه که هضم معانی بلند قرآن مقدورش نیست.
7. در کلمه قصار 184 می‌فرماید: "مَا شَكَكْتُ فِي الْحَقِّ مُذْ أُرِيتُهُ"، (از آن لحظه‌ای که حق را به من نمایاندند و مشهود من شد، در آن شک نکردم.)


علی (ع) که بر فطرت توحید زاده شده است، [فانی ولدت علی الفطره] از لحظه‌ای که حق را به آن حضرت نشان دادند، در آن شک نکرد و تا آخر نیز بر آن استوار ماند.

ابن میثم در شرح عبارت فوق نویسد:«من كان له استعداد درك الحقّ كمثله عليه السّلام، و استاد كرسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله في إعداده و تربيته، و طول صحبة لمثل ذلك الاستاد كصحبته فمحال أن يعرض له شكّ في أمر يرى برهانه و يحرم من الحقّ»؛(كسى كه زمينه دريافت و درك حق را دارد، همچون على (ع) و استادى چون پيامبر خدا (ص) در آماده سازى و تربيت او، با مدّت طولانى همراهى وى با چنين استادى كه امام (ع) داشت، محال است در امرى كه برهان آن را به چشم مى بيند ترديد كند و از حق محروم بماند)؛( ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5 ص 575 و 576)
8. امیرمومنان حضرت علی (ع) در یکی از نامه‌هایی که برای معاویه مرقوم فرمودند، مقداری از فضایل اهل بیت را تشریح کرده، می‌فرماید: اگر خداوند در قرآن از خودستایی و بر شمردن فضایل خود نهی نفرموده بود، [فَلـا تُزَكُّوا أَنفُسَكُم ؛(نجم ؛32)] من گوشه‌ای از فضایل خانوادگی خود را برمی‌شمردم، "وَ لَوْلاَ مَا نَهَى اَللَّهُ عَنْهُ مِنْ تَزْكِيَةِ اَلْمَرْءِ نَفْسَهُ لَذَكَرَ ذَاكِرٌ فَضَائِلَ جَمَّةً تَعْرِفُهَا". این کار شمارش نعمت‌های خدا در کمال خضوع و بندگی است. سپس می‌فرماید: "فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا، وَ النَّاسُ بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا"  ما ساخته شده و دست پرورده خدای خویش هستیم، ما ساخته ربوبیت حقیم و دیگران دست پرورده ما هستند. ما علوم الهی را از مکتب "الله" آموختیم و دیگران از ما فرا گرفتند. ما در کنار سفره وحی نشسته‌ایم و سایرین در کنار سفره ارشاد ما. ما در آموختن علوم و معارف نیازی به غیر خدا نداریم، ولی دیگران نیازمند ما هستند که مجرای فیض خداوندیم.

ابن ابی الحدید معتزلي در شرح اين جمله نهج البلاغه گويد:اين، كلام بزرگي است كه بر همه كلمات برتري دارد و معنايش از جميع معاني عالي‏تر است. صنيعه پادشاه، كسي يا چيزي است كه پادشاه آن را برمي‏گزيند و قدر و اندازه او را بالا مي‏برد و به او رفعتِ مقام مي‏بخشد. علي (ع) در اين كلام مي‏گويد: ما به هيچ كس از افراد بشر بدهكار نيستيم، بلكه مستقيماً بر سر سفره الهي نشسته ‏ايم. پس بين ما و خدا واسطه‏ اي وجودندارد اما مردم دست پرورده ما هستند و ما واسطه بين آنها و خدا هستيم.

کسانی در تفسير «صَنَائِعُ لَنَا» راه افراط را پوييده ‏اند و مردم را مصنوع‏ پيغمبر(ص) و ائمه هدى‏ عليهم السلام يا برده آنها دانسته ‏اند در حالى كه اين سخن با آيات قرآن سازگار نيست؛ قرآن درباره موسى در يك جا مى‏ فرمايد:«وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسي»‏؛ (و من تو را براى خودم پرورش دادم) و در آیاتی ديگر ‏ فرمايد:«وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَ لِتُصْنَعَ عَلى‏ عَيْني»‏؛ (و من محبتى از خودم بر تو افكندم، تا تحت مراقبت پرورش يابى.)

شاگرد مستقیم خدای "حکیم" خود نیز حکیم است. رسول اکرم (ع) که قرآن حکیم را از نزد خدای حکیم آموخت، حکیم است و علی ابن ابی طالب (ع) نیز که طبق آیه مباهله (آل عمران، 61) به منزله جان رسول اکرم (ص) و مانند نفس مطهر او محسوب شده، از همین مکتب و علم لدنی برخوردار است، و چشمه‌های حکمت از جان او می‌جوشد.

اگر کسی چهل روز "خالصا لوجه الله" زندگی کند و تمام برنامه چهل روزش برای رضای خدا باشد. مضمون «قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ. » ؛(انعام ؛162)در جانش تجلی کند، چشمه‌های حکمت از جانش می‌جوشد و بر زبانش جاری می‌شود،همانگونه که پیامبر (ص) فرماید: "مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِینَ یَوْماً فَجَّرَ اللَّهُ یَنَابِیعَ الْحِکْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَی لِسَانِهِ"؛ (بحار الأنوار، ج67، ص249)

علی (ع) که تمام عمر را "خالصا لوجه الله" زندگی کرد، در حکمت نظری به جایی رسید که فرمود: آن چه از هم اکنون تا قیامت رخ می‌دهد، از من نمی‌پرسید، جز آن که شما را آگاه می‌کنم، "لتسألوننی عن شیء فیما بینکم و بین الساعه... الا انباتکم".

این تحدی غیر از جمله‌ای است که پیشتر آمد: «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَلَأَنَا بِطُرُقِ اَلسَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ اَلْأَرْضِ » ؛ ( پیش از آن که مرا در بین خود نیابید، آن چه می‌خواهید بپرسید که من به راه‌های آسمان از راه‌های زمین آشنا‌ترم.)


چنین انسانی که بر بام هستی مشرِف است و به جهانی راه یافته که بر طبیعت مسلط است، در حکمت نظری و عملی حکیمی کامل، نامور و متاله خواهد بود.


9. در خطبه 192 نهج البلاغه می‌فرماید:«وَ إِنِّی لَمِنْ قَوْمٍ لا تَأْخُذُهُمْ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لائِمٍ، سِیماهُمْ سِیمَا الصِّدِّیقِینَ، وَ کَلامُهُمْ کَلامُ الْأَبْرارِ عُمَّارُ اللَّيْلِ وَ مَنَارُ النَّهَارِ مُتَمَسِّكُونَ بِحَبْلِ الْقُرْآنِ يُحْيُونَ سُنَنَ اللَّهِ وَ سُنَنَ رَسُولِهِ لَا يَسْتَكْبِرُونَ وَ لَا يَعْلُونَ- وَ لَا يَغُلُّونَ وَ لَا يُفْسِدُونَ- قُلُوبُهُمْ فِي الْجِنَانِ وَ أَجْسَادُهُمْ فِي الْعَمَلِ »؛(من جزو گروهی هستم که در راه خدا از سرزنش ملامت کنندگان باز نمی‌ایستند، سیمای آنان سیمای صدیقان است و سخنشان کلام نیکان ؛ آباد كنندگان شب، و رهنمايان روزاند؛ چنگ به رشته قرآن در افكنده، راه و روشهاى خدا و پيغمبرش را زنده مي كنند، [و احكام دين را منتشر كرده، و خود بدانها عامل اند] گردنكش، زياده طلب، رشك بر، و تبهكار نيستند، دلهايشان در بهشت، و پيكرهاشان [در جهان سرگرم كار است] کسانی که هم در مقام اعتقاد صادقند و هم در مقام اخلاق و عمل. صدق در این سه قسم برایشان ملکه و راسخ شده است، ،  "وَ کَلامُهُمْ کَلامُ الْأَبْرارِ" ؛[و گفتارشان گفتار افراد نیک است] . "عمار اللیل". شب آنان آباد و معمور است، نه بایر و مخروب، آن کس که در خواب است، شب زنده و آباد ندارد:

شب آمد شب رفيق دردمندان                شب آمد شب حريف مستمندان

شب آمد شب كه نالد عاشق زار             گهي از دست دل گاهي ز دلدار

                                                                              الهی قمشه ای

زنده بودن شب و آباد کردن آن موجب روشن شدن روز و آبادی آن می‌شود، "و منار النهار".
روشنی روز از قبال افراد روشن ضمیر است، طبیعت را آفتاب روشن می‌نماید، ولی جامعه بشری را اولیای الهی روشن می‌کنند، آنان روز را نور می‌دهند و شب را آباد و زنده می‌گردانند و زمان را فروغ می‌بخشند و زمین را برکت می‌دهند.
"متمسکون بحبل القرآن" ؛ (به ریسمان قرآن چنگ می‌زنند) . "یحیون سنن الله و سنن رسوله"، (سنت‌های خداوند و رسول را احیا می‌کنند و مقررات الهی را زنده نگه می‌دارند) . "لا یستکبرون و لا یعلون و لا یفسدون"؛ ( اهل تکبر و برتری طلبی و تجاوزگری و فساد نیستند) .

آنگاه در پایان خطبه می‌فرماید: "قلوبهم فی الجنان و اجساد هم فی العمل"؛(دل‌های آنان در بهشت است و بدن‌هایشان در کار و کوشش) ، جانشان در آن عالم است و جسمشان در این عالم، یعنی هم زمان با این که جسم آنها مشغول عمل است، جان آنان در بهشت متنعم است.


10. در خطبه 197 درباره این که پیرو راستین وحی بود و لحظه‌ای از مسیر وحی فاصله نگرفت، می‌فرماید: "أَنِّي لَمْ أَرُدَّ عَلَى اللَّهِ وَ لَا عَلَى رَسُولِهِ سَاعَةً قَطُّ"، (من لحظه‌ای در برابر فرمان خداوند و رهبری‌های رسول اکرم (ص) نایستاده و آن را رد نکردم، بلکه مطیع محض بودم.)


در پایان همین خطبه می‌فرماید: "فَوَالَّذِي لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ إِنِّي لَعَلَى جَادَّةِ اَلْحَقِّ وَ إِنَّهُمْ لَعَلَى مَزَلَّةِ اَلْبَاطِلِ"، (سوگند به خدا من در مسیر حق و در جاده حقیقت هستم و آنها که مخالفند در لغزشگاه باطل قرار دارند.)

                                                                                         الحمد لله رب العالمین

+ نوشته شده توسط سیامک مختاری در چهارشنبه بیست و چهارم خرداد ۱۳۹۶ و ساعت 14:1 |
ازدواج و زندگی مشترک (2)...
ما را در سایت ازدواج و زندگی مشترک (2) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : farshiyaa2 بازدید : 129 تاريخ : پنجشنبه 25 خرداد 1396 ساعت: 14:13