مهندس مهدی باکری

ساخت وبلاگ

شهید مهدی باکری

1.بیست و پنجم اسفند؛سالروز عروج و عزیمتِ مهندس مهدی باکری به سوی بی سو می باشد ." جانِ شیفته" ای که بی قرار بود ، عزمی جزم در رهائی از قفس تنگِ تَن داشت و نهایتاً " شهادت را در آغوش گرفت" .

نام و ننگ و دل و دین گو برود این مقدار

چیست تا در نظر عاشق جانباز آید

من خود این سنگ به جان می‌طلبیدم همه عمر

کاین قفس بشکند و مرغ به پرواز آید

2. حکیم سنائی نیز در قصیده ای ، خوش سروده :

شهادت گفتن آن باشد که هم ز اول در آشامی

همه دریای هستی را بدان حرف نهنگ آسا

و این پرسش و توصیۀ مهم :

چه مانی بهر مرداری چو زاغان اندرین پستی

قفس بشکن چو طاووسان یکی بر پر برین بالا

3.ابیات ذیل از قصیدۀ مذکور به سانِ توصیف و تصویری از شهادت این بندۀ مخلص و "ز جان و جا رهیده" می باشد که گلوله به سرش اصابت کرد و قایقی که پیکرش را منتقل می کرد ، در آب آتش گرفت !

سر اندر راه ملکی نه که هر ساعت همی باشی

تو همچون گوی سرگردان و ره چون پهنه بی‌پهنا

تو در کشتی فکن خود را مپای از بهر تسبیحی

که خود روح‌القُدُس گوید که" بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا "

4. ارتباطِ عمیق و عریق با جانِ جهان و اُنس با حق آدمی به درکی عمیقتر از هستی نائل می گردانَد ؛ در این حال انسان در انبوه جمعیت نیز تنهاست ؛ امام علی (ع) به کمیل می فرماید: وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ وَ صَحِبُوا الدُّنْيَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى ؛و آنچه را ناز پروردگان سخت گرفته ‏اند آسان يافته ‏اند، و به آنچه نادانان از آن وحشت كرده ‏اند مأنوس شده‏ اند، و با بدنهايى كه ارواحشان به محلّ برتر آويخته همنشين دنيا شده ‏اند.

5.دکتر شریعتی می گوید:خدایا! به من، توفیقِ ... کار بی پاداش، فداکاری در سکوت، دین بی دنیا، مذهب بی عوام، عظمت بی نام، خدمت بی نان، ایمان بی ریا، خوبی بی نمود، گستاخی بی خامی، مناعت بی غرور، عشق بی هوس، تنهایی در انبوه جمعیت، دوست داشتن بی آنکه دوست بداند، روزی کن.

6. هگل در فرازی از کتابِ پدیدارشناسی روح ؛ عبارتِ جانِ ناخوش (معادلِ انگلیسیِ unhappy soal ) را به کار می برد . مولانا در بیتی به جان خشکیده اشاره دارد که رویِش و زایشی برایش نیست حقیقتا نکته مهمی است :

ای همه پوسیده در کون و فساد

جان باقیتان نرویید و نزاد

از منظری برای معدودی می توان " جانِ خوش" را بکار بُرد اینکه مسرّتهای باطنی در دریای جان تموّج داشته باشند و آدمی با "ساکنانِ حرم ستر و عفاف ملکوت" بادۀ مستانه زند . فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ ...

7. گاه می گویم: توفیق کلمۀ وزین و مبارکی است که خراب شده و حالتی پیش پا افتاده گرفته مثل خیلی از کلمات!

چشمها و گوشها را بسته‌اند

جز مر آنها را که از خود رسته‌اند

جز عنایت که گشاید چشم را

جز محبت که نشانَد خشم را

جهدِ بی توفیق خود کس را مباد

در جهان والله اعلم بالسداد

این عزیز " به واقع" موفَّق و مویَّد بود و نظرکردۀ حق!

8. استاد مطهری در توصیف امام علی (ع) می گوید: "من"ِ علی (ع) به "ما" تبدیل شده بود ؛ همه را عینِ خود می دید بل مُرجَّح !

مهدی باکری وقتی در عملیات خیبر باخبر می شود گروهی تصمیم به بازگرداندن پیکر برادرش حمید دارند ، ممانعت می‌کند و از پشت بی‌سیم می گوید:همهٔ آن‌ها که شهید شده اند برادر من هستند اگر توانستید همه را برگردانید ؛ حمید را هم بیاورید!

9. ابراهیم(ع) به دعا از خدا می خواهد:"و اجعَلْ لی لِسانَ صِدقٍ فی الآخِرینَ"؛(و نامم بر زبان اقوام آتیه نیکو، و سخنم دلپذیر گردان.) ، (الشعراء،84) . در تاریخ بیهقی آمده است:"و اين جهان گذرنده را خلود نيست و همه بر كاروانگاهيم و پس يكديگر مى‌رويم و هيچكس را اينجا مقام نخواهد بود، چنان بايد زيست كه پس از مرگ دعاى نيك كنند" . مهدی باکری چنین زیست و پس از مرگ جز به نیکی یاد نشد.

10. از مادحینِ معروف دورۀ جنگ را دیدم و سخن از مهندس باکری مطرح شد ، گفت: چنان جان زلال و بی آلایشی داشت و پاک و منزّه بود که گاه در مشکلات و گرفتاریها به روح پاکش متوسّل می شوم و وساطت می طلبم.

پی نوشت: هر چند تعلّقِ خاطر به زادگاه طبیعی است ولی صِرفا جهت اطلاع و بدون اینکه تعصب ناسیونالیستی در این سخن نهفته باشد ؛ یادآور می شود : مادرِ مهدی و حمید باکری ؛ زنوزی بود!

+ نوشته شده توسط سیامک مختاری در سه شنبه بیست و سوم اسفند ۱۴۰۱ و ساعت 2:36 |

ازدواج و زندگی مشترک (2)...
ما را در سایت ازدواج و زندگی مشترک (2) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : farshiyaa2 بازدید : 71 تاريخ : پنجشنبه 25 اسفند 1401 ساعت: 21:00