14 گام تا رسیدن به مهربانی (2)

ساخت وبلاگ

7-  قضاوت نکردن: از موانع خوب بودن و خوبی کردن، قضاوت در مورد دیگران می باشد: ظاهراً داستایوفسکی گوید: هر قدیس گذشته ای داشته و هر گناهکار آینده ای خواهد داشت.

واعظ صبور باش که ما را هنوز هم                  با این خدای مذهب تو افت و خیزهاست

حافظ نیز گوید:

حکم مستوری و مستی همه بر عاقبت است      کس ندانست که آخر به چه حالت برود

                                                                                              غزل:222

 مادر ترزا گوید: اگر به قضاوت دیگران بنشینیم دیگر فرصتی برای مهربانی نسبت به آنها نخواهیم داشت. شاید اگر ما هم در موقعیت دیگران قرار بگیریم مانند آنها رفتار نمائیم. انسان اخلاقی به جای مچ گیری، دستگیری و به جای پرده دری پرده پوشی می کند. 

سهراب سپهری به زیبائی گوید"چشم ها را باید شست ". 

«  بهترین چیز رسیدن به نگاهی است /  که از حادثه عشق ؛ تر است  »

8- خوب بودن مَآلا به نفع خودم می باشد:

ساموئل اسمایلز شاعر و نویسنده بریتانیایی ( ۱۸۱۲ _ ۱۹۰۴ میلادی) گوید: حسّ شفقت مانند کلیدی زرین است که دریچه دلها را به سوی ما می گشاید. خوب بودن هم از لحاظ ارتباط با خداوند موجب جلب و جذب رحمت خدا می شود چنانکه در احادیث نقل شده است: «ارحم من فی الارض یرحمک من فی السماء» ، (المستدرک علی الصحیحین)

و هم در ارتباط با همنوعان موجب آرامش و انبساط روحی انسان می گردد. قرآن می فرماید: «إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکمْ » ؛( اسراء ؛ آیه 7) اصل خوبی انسان به خودش برمی گردد سایۀ آن است که به دیگران می رسد.

از منظر وحیانی عمل خیر ، به ظاهر امری اعتباری است؛ امّا باطن و درون آن، روح و ریحان است؛ همان طور که از یک طرف ، پرهیز را به ما آموخته ، از طرف دیگر نیز، جاذبه و کشش و کوشش را در ما زنده کرده است و همانگونه که از یک سو فرماید: گناه، شعله و سمّ است و با سمّ و آتش، بازی نکنید، از سوی دیگر هم فرماید : ثواب، روح و ریحان است و شما جانتان را با روح و ریحان و گلهای فضیلتهای اخلاقی عطرآگین سازید

یکی خارپای یتیمی بکند                            به خواب اندرش دید صدرخجند

همی گفت و در روضه ها می چمید             کز آن خار بر من چه کلها دمید

و در سوره فصلت نیز می فرماید: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَيْهَا وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ» ؛(هر كه كار شايسته كند، به سود خود اوست؛ و هر كه بدى كند، به زيان خود اوست، و پروردگار تو به بندگان [خود] ستمكار نيست) ؛ (فصلت ؛46)  "هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت."

این جهان کوه است و فعل ما ندا              باز گردد این نداها را صدا

                                                                             مثنوی ؛ دفتر اوّل

 مهرورزی موجب بهبود وضعیت روحی و روانی خود شخص می گردد و یک حالت ذهنی مثبت ایجاد می کند.

چون عسل خوردی نیامد تب به غیر                    مزد روز تو نیامد شب به غیر

در چه کردی جهد کان وا تو نگشت                     تو چه کاریدی که نامد ریع کشت

فعل تو که زاید از جان و تنت                              همچو فرزندت بگیرد دامنت

                                                                                   مثنوی ؛ دفتر ششم

9-  خودمان را به خوب بودن عادت دهیم:

اهداف محبت ورزانه برای هر روزمان مشخص و تعریف کنیم، رفتار مشفقانه توام با احترام (نه ترحّم و تحقیر طرف مقابل را) بدون تظاهر تمرین کنیم، به صورت فعالانه بدون اینکه ریا و سمعه ای در کار باشد به دیگران خوبی کنیم.

فریدون فرخ فرشته نبود                        ز مُشک و ز عنبر سرشته نبود

به داد و دهش یافت این نیکویی            تو داد و دهش کن فریدون تویی

                                                                                      فردوسی

 می گویند: شخصیت هر آدمی برآمده از مجموعه‌‌ عادت‌هایش می باشد . نقل است که مادر صاحب بن عباد (ادیب و وزیر  ایرانی دیلمیان) در دوران خردسالی وی هر روز چند درهم برای خرج کردن خودش می داد و چند درهم برای کمک کردن به دیگران ، تا دستش عادت کند.

10-   نادلبستگی و زهد ورزی مثبت:

از مهمترین موانع خوب بودن و خوبی کردن، غالب آمدن شُحّ نفس می باشد هر قدر دلبستگی به داشته ها کمتر باشد امکان دل کندن و واگذار کردن به دیگران بیشتر خواهد شد. اگر از رغبت به «داشتن» و افزایش مدام داشته ها کاسته شود امکان بذل و اعطا بیشتر خواهد شد.

 علی علیه السلام زهد را اینگونه تعریف می فرماید:

«اَیُّها الناسُ الزَّهادَةُ قَصرُ الأمَلِ والشُکْرُ عِندَ النِّعَمِ، والتَّوَرَّعُ عند المحارم»؛(ای مردم! زهد، کوتاهی آرزو، سپاس گزاری در برابر نعمت ها و پرهیز از حرام است.)؛(نهج البلاغه ؛خطبه:81)

علی علیه السلام در این خطبه، سه عامل را برای پیدایش زهد بیان کرده است: کوتاهی آرزو، شکر نعمت و پرهیز از حرام. زاهد به دنیا دل بستگی ندارد و اطمنیان او، فقط به عملکرد خداست.

آنک بیند او مسبب را عیان                               کی نهد دل بر سببهای جهان

                                                                                   مثنوی ؛ دفتر دوّم

زاهد در عین جدّیّت ؛ از آرزوهای بلند می پرهیزد [هر چند که همواره به خدا امیدوارست] و در مقابل نعمت هایی که خدا به او ارزانی داشته، شاکر و سپاس گزار است [پیشتر به شکر و آثار سپاسگزاری اشاره شد]. در مقام عمل نیز، خودپائی و رعایت حدود ، شیوه عملکرد اوست. 

 زهد، نگرش ویژه ای به زندگی مادی در پرتو جهان بینی الهی است و هر چه شناخت و بینش انسان، او را به یقین نزدیک تر سازد، زهد او نیز حقیقی تر و خالص تر خواهد بود. چنان که علی علیه السلام می فرماید:«الزُّهدُ ثَمَرَةُ الیقین » ؛( زهد، محصول یقین است).

حسن ظنست و امیدی خوش ترا                  که ترا گوید بهر دم برتر آ

آن خبیری که نشد غافل ز کار                      آن گرامی پادشاه و کردگار

                                                                          مثنوی ؛ دفتر سوّم

نیز می فرماید: «زهدُ المَرءِ فیما یَفنی علی قدرِ یقینِه بما یبقی»؛(زهد انسان در دنیای فانی، به مقدار یقین او، به چیزی است که باقی می ماند.)

اگر انسان زندگی را در همین محدوده عالم مادی ببیند و جز آن در نظرش نیاید، مطلوب و مقصد خود را، دنیا قرار می دهد ؛ به آن وابسته می شود و نمی تواند بذل و انفاق نماید. حضرت علی علیه السلام می فرماید:« وَ إِنَّمَا الدُّنْيا مُنتَهى بَصَرِ الْأَعْمى، لا يُبْصِرُ مِمَّا وَراءَها شَيْئاً، وَ الْبَصِيرُ يَنفُذُها بَصَرُهُ، وَ يَعْلَمُ أَنَّ الدّارَ وَراءَها فَالْبَصِيرُ مِنْها شاخِصٌ، وَ الْأَعْمى إِلَيْها شاخِصٌ، وَ الْبَصِيرُ مِنْها مُتَزَوِّدٌ، وَ الْأَعْمى لَها مُتَزَوِّدٌ»؛ (نهج البلاغه؛خطبه :133)

دنیا، نهایت دید کوردلان است که آن سوی دنیا را نمی نگرد، ولی انسانِ آگاه، نگاهش از دنیا عبور می کند ؛در نتیجه به دنیا دل نمی بندد و انسان کوردل، تمام توجهش به دنیاست. بینا از دنیا، زاد و توشه برمی گیرد و نابینا برای آن، زاد و توشه فراهم می کند. 

علی علیه السلام در سخنی دیگر شبیه آنچه پیشتر آمد ؛ می فرماید:«أصلُ الزّهدِ الیقینُ وَ ثَمَرَتُهُ السَّعادَةُ» ؛ (اساس و ریشه زهد، یقین و اعتقادات راستین است و میوه آن سعادت است)

خواجه عبداللّه‏ انصاری نیز در تعریف زهد می‏گوید: «الزهد اسقاط الرغبة عن الشی‏ء بالکلّیة و هو للعامة قربه و للمرید ضرورة و للخاصّة فسّة» ؛( انصاری؛ شرح منازل­ السایرین؛ ص120)

 زاهد هرگونه رغبت و تمایلی را به "شی‏ء" از خود ساقط ساخته است زیرا خود را برتر از وابستگی به امور زوال‏ پذیر دنیا می ‏داند. زهدورزی در سطحی موجب نزدیکی به خداوند می ‏گردد زیرا توجه خود را از امور فانی به حقیقت باقی معطوف می‏گردانند. خداوند پاداش چنین زهدی را قرب به خود قرار داده است. اما برای مرید یک ضرورت محسوب می‏شود زیرا «مرید» کسی است که قلب خود را با خدا یگانه ساخته است و اگر زهد نورزد و به امور دنیوی توجه کند حالت «جمع» او به تفرقه تبدیل می‏شود، پراکنده دل می‏گردد. مرید کسی است که از همه باز آمده و با او نشسته، اگر زهد نورزد دیگر محبوب خویش را در حالت جمع نتواند دید و گرفتار کثرت‏ بینی و تفرقه می شود .

زهد با این تعریف در عین ارزشمندیِ متناسب با آراستگان به این فضیلت ؛ برای خاصان و منتهیان مقامی نازل و نه چندان رفیع است از این‏رو که آنان هرگز به دنیا و متعلّقات آن نگاه استقلالی نداشته ‏اند که بخواهند از آن دل برکنند، هرچه می‏ بینند جلوه خداوندست و پرتو جمال لم یزلی. از منظر اینان جمله آفرینش یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاده است. بنابراین، تعلق خاطر و دلبستگی آنان به حقیقت هستی است نه پرتوهای وجود، از این منظر و برای اینان زهدورزی موضوعیتی شبیه آنچه دیگران در پی پیشه ساختن زهد و پارسائی می باشند ؛ندارد.

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود                       ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست

                                                                                              غزل:37

و این رهایش و نادلبستگی تام ؛زمینه را برای عشق به همه همنوعان بلکه موجودات را فراهم می آورد.                                                                                            

ازدواج و زندگی مشترک (2)...
ما را در سایت ازدواج و زندگی مشترک (2) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : farshiyaa2 بازدید : 137 تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت: 23:02