ازدواج و زندگی مشترک (2)

ساخت وبلاگ

 شاید مهمترین و حساس ترین اتفاق در طول زندگی و فاصله بین تولد ومرگ انسان، «ازدواج» باشد که سرفصل نوینی در زندگی هر انسان می گشاید و نحوه زیست را تا حدی و به گونه ای دگرگون می‌سازد و با توجه به اهمیت این امر می ارزد و شایسته است که آدمی با استعانت از الطاف سبب ساز خداوند «جلّت حكمته»، منتهای دقت را اعمال نماید تا ازدواجی که هدف از آن به تعبیر قرآن «آرامش» و سکینه خاطر می باشد موجب ناآرامی و تلاطم روحی نگردد چرا که نابختیاری در این امر خطیر چنان پرهزینه است و زندگی را دچار رخنه و خدشه می سازد که توسط سایر شئون و وجوه زندگی قابل ترمیم نخواهد بود.

ز رقیب دیو سیرت به خدای خود پناهم                مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را

                                                                                                               حافظ 

یکی از اساتیدم که در مقطعی از زندگی با بحرانی خانوادگی به خاطر نا سازگاری همسر مواجه بود زبان حال خود را اینگونه بیان می داردکه:

دل خون شـد از مصائب و آلام زنـدگی               اوراق بــاد دفتــر ایــام زنــدگی

جان خسته تن فسرده دل آزرده عقل مات        بر مرده‌ای چو من چه سزد نام زندگی؟!

و همین استاد بزرگوار که از بدسیرتی و بذی‌اللسانی مادر زنش رنجیده خاطر بود و او را عامل بسیاری از مشکلاتش می‌دانست در سروده‌ای دیگر با زبان طنز می‌گوید:

بپوش چشم ز زن گر چه پر بها گنجی است           که خفته بر سر آن اژدهای مادر زن!

و اين بيت رنجش خاطر و دل‌شكستگي وي را به وضوح اظهار مي‌دارد:

يك جرعه شراب و اين همه رنج خمار                  اي ساقي روزگار جامت شكند

متقابلا هستند از اساتید این بنده که توفیق‌شان را در تالیف، تدریس و پژوهش وامدار همدلی و رهیاری همسرشان می‌باشند  و در خلوت و جلوت بر سپاسگزاری و ادای دین تاکید دارند.

در قرآن زن و مرد به لباس همدیگر تشبیه شده‌اند: «هن لباس لکم و انتم لباس لهن»، (بقره،187 ) که موجب پوشاندن عیوب و آراستن همدیگر و محافظت از آسیب و گزند می­گردند و پیامبر اکرم (ص) نیز می‌فرماید: «ما بُنی فی الاسلام بناءً احبّ الی الله عزوجلّ و اعزَ من التزویج»، (دراسلام هچ بنایی ساخته نشده که نزد خداوند عز و جل محبوب‌تر و گرامی‌تر از ازدواج باشد)، (بحار الانوار، ج103،  ص 222). برای اینکه این بنا همواره در طول زندگی مشترک، محکم و پا برجا بماند می بایست نکات و دقائقی را در نظر گرفت تا رخنه ای در این بنا نیفتد از جمله عوامل عبارتند از:

1- عاشق شدن و دل سپردن به یک انسان، اختیاری و به دست خود آدم نیست ولی عاشق ماندن اختیاری است. از این رو با شروع زندگی مشترک، طرفین باید پس از پیدا کردن شناخت نسبی در ارتباط با علائق همدیگر اولاً نسبت به حفظ علاقه اولیه اهتمام تام داشته باشند  و ثانیاً از انجام کار یا گفتن سخنی که موجب فروکش کردن علاقه طرف مقابل خواهد شد جداً احتراز نمایند. مولانا در شب عروسی پسرش به وی می گوید:بزگترین مجاهدت تو از این پس حفظ کردن عشق شب عروسی برای تمام عمر می باشد. نیچه  گوید: شدت محبت خیلی مهم نیست، آنچه مهم است مدت محبت می باشد و متأسفانه غالباً پس از مدت کوتاهی این محبت فروکش می‌کند و این نیز بعضاً فرهیخته و غیرفرهیخته نمی‌شناسد، «راسل» در زندگی‌نامه خود می‌گوید: عشق و علاقه‌ام به همسرم آلیس که عاشقانه دوستش داشتم سه هفته پس از ازدواج فروکش کرد. حفظ عشق و علاقه اولیه باید از هر دو طرف مورد توجه قرار گیرد بدین گونه که هم عشق خود را حفظ کنند و هم با بی‌توجهی، پرخاشگری، ستیزه جوئی، نسنجیده گوئی و ...  موجب زائل شدن عشق طرف مقابل نگردند و به تعبیر استاد بزرگ و بزرگوارم علامه دکتر سید منوچهر مرتضوی در افاضات گهربار شفاهی شان: عشق کلمه مقدسی است که اخلاق، تکلیف، مسئولیت و .. از آن ناشی می شود. نیز می توان گفت عشق عاملی است که وظیفه اخلاقی را به نیاز روحی تبدیل می کند و در تحول روحی انسان نیز بسیار موثرست.

ای دوای نخوت و ناموس ما                              ای تو افلاطون و جالینوس ما

                                                                              مثنوی معنوی، دفتر اول، بيت: 24

آناتول فرانس گوید:عشق است که انسان را از خاکستر نشينی رهايی بخشيده و به زندگی او زیبائی داده است

كــاش دانم دل ما از تو بلــرزد اي عشـق            آن دلي كز تو نلرزد به چه ارزد اي عشق؟

از تو اي عشق كه دراين دل چه شررها دارم     يادگار تو چه شب‌ها چــه سحــرها دارم

با تــو اي راهــزن دل چـه سفــرها دارم            گرچه از خود خبـرم نيست خبرهــا دارم

تو مرا والــه و آشفتــه و رســوا كــردي           تو مـــرا غافــل از انديشه فــردا كردي

گرچه اي عشق شكايت ز تــو چندان دارم        كــه به عمري نتــوانم همــه را بشمارم

گرچــه از نــرگس او ساختــه‌اي بيمارم            گرچه زآن زلف گــره‌ها زده‌اي در كـارم

باز هم گــرم از اين آتش جــانسوز توام             سرخوش از آه غم و درد شب و روز توام

باز اگر بوي مِيي هست ز ميخــانه توست         باز اگر آب حياتي است ز پيمانــه توست

باز اگر راحت جــاني بود افسانه تـوست            باز هم عقل كسي راست كه ديوانه توست

شكوِه بيجاست مرا كشتي و جــانم دادي        آنچــه از بخت طمع داشتــم آنــم دادي

من نديدم سخنــي خوشتــر از افسانه تو         عاقلان بيهــوده خنــدند به ديــوانه تــو

نقد جان گـرچه بــود قسمت پيمانــه تو             آه از آن دل كه نشــد مست ز ميخــانه تو

                                                                                                                                           عماد خراساني

عشق بخشیدن بی دریغ و دوست داشتن بی چشمداشت است، کیمیائی است که مس وجود آدمی را دگرگون می سازد و تولدی دو باره به او می بخشد.مرضی است که مبتلایش از آن شاد و خرسند است.

گویند که هر چیز به هنگام، بوَد خوش      ای عشق چه چیزی که خوشی در همه هنگام؟

                                                                                                                 صابر مرندی

شِیکسپیر گوید:من به تمام خوشبختی های ممکن در زندگی ام رسيده ام زيرا توانسته ام عاشق بشوم .

اجملا اینکه به تعبیر مولانا:

هر چه گویم عشق را شرح و بیان                    چون به عشق آیم خجل گردم از آن

همچنین توجه داشته باشیم که با توجه به اینکه عاشق شدن اختیاری نیست، نباید از همسرم انتظار داشته باشم هیچگاه دل به دیگری نسپارد ولی این اختیاری و وابسته به حسن تدبیر و مهارت همسرداری هر کسی است که زمینه علاقه مند شدن را در خود یا همسر نسبت به دیگری به گونه‌ای که دردسر ساز شود کم رنگ و برطرف سازد.

کنون که صاحب مژگان شوخ و چشم سیاهی       نگاه دار دلی را که بـُرده‌ای به نگــاهی

رواست گر همه عمرش به انتظار سر آیــد             کسی که جان به ارادت نداده بر سر راهی

تسلی دل خود می دهــم به ملــک محبت             گهی به دانه اشکی گهی به شعله آهــی

                                                                                                       فروغی بسطامی

در قالب طنز نقل شده است که روزی زنی از همسرش می پرسد:یادت هست قبل از ازدواجمان بارها به من می گفتی یک تار موی تورا با همه دنیاعوض نمی کنم؟شوهرش در پاسخ می گوید:بله!می پرسد:پس چرا چند روز پیش که یک تار موی مرا در غذا دیدی آنهمه داد و فریاد راه انداختی؟!این داستان هر چند ساختگی است ولی از واقعیت حکایت می کند، نوعا زندگی مشترک پس از چندی یکنواختی و رنگ ملال به خود می گیرد و علائق اولیه فروکش می کند مگر اینکه به همسر فراتر از منظر آفاقی [و به اصطلاح objective ]نگاه شود .کم نیستند کسانی که می گویند :با همسرم مثل دو نفرهم خانه و هم منزل هستیم تا زن و شوهر واقعی!

2- به تفاوتهای روانشناختی بین زن و مرد توجه داشته باشند و اینکه زن، زن است و مرد، مرد. هر چند هر دو انسانند و روح انسان مجرد از ماده و فارغ از زنانگی و مردانگی است ولی در هر سال هر کدام نسبت به دیگری وجوه قوّت و ضعفی دارند، در زن احساس و رقّت قلب قویتر است و در مرد دور اندیشی و حزم، و البته این در مقیاس کلی است و ممکن است مردی احساسش از خیلی از زنها قویتر باشد. اخلاقی زیستن در مرد با عدالت نمود پیدا می‌کند و در زن با شفقت. یا اینکه نوعاً زن جزئی نگر و مرد کلی نگر می باشد.زن رابطه گرا و مرد هدف گرا می باشد. اینکه گفته شد مرد دور اندیش‌تر است در عرصه امور اقتصادی و معشیتی می باشد نه تمام ساحت ها. مثلاً قرآن در سوره «آل عمران» می‌فرماید: وقتی مادر مریم (س) [خانم حنه] به او حامله بود، جنینی که در رحمش بود و حتی ذریه او را از شر وسوسه شیطان به خدا می سپارد، به سرنوشت فرزندان و ذریه فرزندش نیز بی تفاوت نیست، همچنین زن را نمی توان  در مفهوم گسترده و فراگیر به عنوان موجودی اجرائی در نظر گرفت آنگونه که علی (ع) می فرماید: «المراه ریحانه لیست بقهرمانه»، (زن مانند دسته گل است نه اینکه کارگزار و اجرائی باشد). "از شیر حمله خوش بوَد و از غزال رَم" غرض اینکه اگر کسی با زنش معامله مرد داشته باشد یا به شوهرش به چشم یک زن نگاه کند در زندگی مشترک رخنه خواهد افتاد همچنین سنخ های روانی یک زن خاص یا یک مرد خاص نیز در زندگی مشترک، ممکن است نیاز به توجه و حساسیتی مضاعف داشته باشد، اینکه همسر جزو کدام یک از اسناخ و گونه های درون گرا، برون گرا، کنش‌گر و کنش‌پذیر قرار دارد می تواند ملزومات خاص خود را داشته باشد، سنخ روانی در سمت و سو دهی به علائق انسانها و نحوه مواجهه با دیگران از جمله همسر، مهم تر از ژنتیک، محیط، تعلیم و تربیت و ... می باشد و می بایست نسبت به آن توجه ویژه ای داشت و نکته مهم دیگر اینکه : امور حقیقی را از امور ذوقی و استحسانی جدا کنیم و نسبت به امور ذوقی خیلی حساسیت نشان ندهیم.

3- هر کدام از زوج در صورت مشاهده اختلاف سلیقه یا تفاوت در گریز  و گرایش های همسر خود، اگر قصد تغییر دادن طرف مقابل را داشته باشد چه موفق شود و چه نشود در هر حال مِن‌حیث‌المجموع نتیجه به نفع خانواده نخواهد شد چرا که اولاً تغییر دادن انسانها توسط همسر به صورت وعظ و نصیحت و اجبار و ارعاب وتحکم چندان ساده نیست و به تعبیر سيدالحكما مرحوم استاد آشتیانی (ره) سعادت و شقاوت تا حدی ذاتی انسانها می باشد نه اینکه قابل تغییر نباشند که هستند ولی  در یک زندگی مشترک ایده آل، عشق وقتی دوام می یابد که هر یک از طرفین همسر خود را بدون هیچ قید و شرطی دوست بدارد و توجه داشته باشند، عشق مشروط و مقیّد دوامی نخواهد داشت. در یکی از فیلمهای ساخته شده در دهه پنجاه خانمی برای معالجه به مطب پزشکی می رود و پس ازمدتی پزشک دلباخته او می گردد، پس از چندی خانم که شغلش را از پزشک پنهان ساخته در موقعیتی قرار می گیرد که دکتر از محل کار او آگاه می شود  و دختر ناراحت و مضطرب است که آبرویم پیش وی می رود دوستش او را دلداری داده و می گوید:اگر واقعا عاشقت باشد هر کجا تو را ببیند باز هم دوستت خواهد داشت و این در ارتباط با عشق واقعی سخن صائبی است . اگر کسی در پی سنخیت و شان اجتماعی و ... باشد در پی معامله است نه عشق واقعی و عشق نیز داد و ستد نیست بلکه یکتائیست و "یک توئی"

در رساله قشیریه آمده است:محبت درست نپاید میان دو کس تا یکی دیگری را گوید:ای من!

مولانا گوید:

تو به یک خواری گریزانی ز عشق                  تو به جز نامی چه می دانی ز عشق

عشق چون وافی است وافی می خرد         در حریف بی وفا می ننگرد 

سالها پیش با همسر یک جانباز صد در صد مصاحبه کرده و از وی پرسیده بودند:تو با این انتخاب خودت را از نعمت فرزند هم بی بهره ساخته ای، وقتی مادری را با فرزندش در کوچه می بینی تا کنون پیش آمده که دلت بگیرد و حسرت فرزند بخوری ؟در پاسخ گفته بود: عشق واقعی پشت پا زدن به هر کس و همه چیز غیر از معشوق می باشد و من با این انتخاب از همه جلوه ها و جاذبه ها چشم پوشی کرده ام و اصلا به چشمم نمی آیند.

واضح است که این اوصاف ،"هنر رهروان چالاک" است و  به صورت کاربستی نمی توان تعمیم داد،آنچه از منظر توصیفی می توان گفت فرازهای بعدی نظیر بند هشتم ، نهم و دهم این نوشتار می باشد.

 سخن از مغایرتها و تغییر پذیری بود، اگر تفاوت و مغایرتی مشاهده شود، بهترین راه حل، گفتگوست که موجب اقناع طرف مقابل شود بدین گونه که به همسر بباوراند عشق من مشروط به عوض شدن تو نیست ولی صلاح تو و ما در عوض شدن و تغییر یافتن توست و در این راستا، مهارت های کلامی بسیار مهم می باشند. برای اینکه تفاوتها موجب عدم تفاهم نشوند باید خوب سخن گفت و خوب گوش داد، مخصوصاً خوب گوش دادن که جزو ضروری ترین مسائلی است که در زندگی مشترک باید به آن توجه داشت. و نیز با القای محبت خود در دل همسر موجبات برطرف شدن مغایرت ها را فراهم آورد، چرا که اگر انسان کسی را دوست داشته باشد به صورت آگاهانه یا ناخودآگاه می خواهد خود را در رفتار و گفتار شبیه وی سازد برای نتیجه گیری مطلوب:«در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد» ولی اگر بخواهیم امور نامشترک را به اجبار مشترک سازیم بعید نیست که امور مشترک نیز به هم بخورند، نوعاً انسانها روحاً و باطناً یونیفورم شدنی نیستند و راه خود را می روند آنچه مهم است «مکمل بودن» است نه «هم سان» بودن.

مكمّل شدن نه به اين منظور كه ديگري ناقص است هرچند ممكن است ناقص و ناكامل هم باشد بلكه بيشتر به اين معني كه به زندگي همسر معني و مفهوم و انگيزه بدهد.

در بین آشنایان موارد متعددی مشاهده می شود که زن و شوهر هر دو عالی ترین مدارج تحصیلی را طی کرده‌اند و به ظاهر نیز هیچ ایرادی ندارند و هر کس آنها را از دور ببیند حسرت زندگی‌شان را می‌خورد ولی هیچگونه تفاهم و محبتی بین شان نیست چرا که همسانی هست ولی همدلی و نیمه گم شده دیگری بودن به هیچ روی نیست.

4- قبول کنیم که در زندگی مشترک با یک انسان معصوم و بی نقص ازدواج نکرده ایم؛ «در اين چمن گل‌ بي‌خار كس نچيد آري» هر کدام از ما معایب و محاسنی داریم، امتیازات و کاستی هایی در ما هست، هم در مورد خودمان واقعاً قبول داشته باشیم که معصوم نیستیم و از بزرگترین اشتباهات یک انسان در زندگی این است که خود را مبرای از اشتباه بداند.

جائی که برق عصیان بر آدم صفی زد             بر ما چگونه زیبد دعوی بی گناهی

                                                                                                         حافظ

و هم در رابطه با همسرمان قبول داشته باشیم که او هم مصون ومبرای از خطا و اشتباه نیست البته این که می گویند : «انسان جایز الخطاست» سخن ناصوابی است چرا که جایزالخطا بودن یعنی این که مجازیم کاری بکنیم که مجاز به انجامش نیستیم و فی نفسه امری متنافی الاجزا ست ولی با توجه به اینکه از هر طرف لغزشگاه است و ما در معرض اشتباه، خطا نه تنها جایز که صدورش حتمی می شود و با این وصف نباید از همسرمان انتظار عصمت داشته باشیم و با مشاهده یک اشتباه، دیگر کاخ شیشه ای نقش یافته از او در ذهن و ضمیرمان یکباره فرو ریزد و برای همیشه از وی سرخورده و دل شکسته شویم . گفته اند:اگر از کسی متنفریم از قسمتی از وجود خود در او متنفریم ،چیزی که از ما نیست نمی تواند افکار ما را مغشوش کند.

نکته دیگر این که: بعضاً اشتباهات دیگران را به اختلال درشخصیت شان ربط می دهیم ولی خطای خود را مربوط به عوامل بیرونی می دانیم یا وانمود می کنیم،مثلا اگر همسر یا دیگری تاخیر کند ناشی از بی نظمی، بی مسولیتی ،بی اعتنائی یا عدم تعهد اوست ولی تاخیر خود را مربوط به ترافیک یا عواملی که خودم نقشی در آنها نداشتم می دانم و توجیه می کنم و مثالهای متعدد دیگر.

در سالهای آخر زندگی برتراند راسل خبر نگاری از وی پرسیده بود: پیامت برای آیندگان چیست؟راسل در پاسخ [که فیلم آن موجود است] می گوید:عشق ورزیدن خردمندانه، و نفرت ابلهانه است . باید بیاموزیم همدیگر را تحمل کنیم و با هم کنار بیائیم، اگر قرار است با هم "زندگی" کنیم راهکار این است . آموختن این نوع بزرگ منشی برای زندگی بر روی این کره خاکی مطلقا ضروری است.

در زندگی خانوادگی نیز توصیه راسل به طریق اعلی و اولی اهمیت دارد.

5-قبول داشته باشیم که انتظار دسترسی پذیری همیشگی و همه جایی از هیچکس و مشخصاً همسر نامعقول است، مخصوصاً زن باید در این مورد بیشتر حال و اشتغال شوهر را رعایت بکند، اینکه هر وقت اراده کردم همسرم در کنارم باشد و همچنین هر مقدار خواستم با هم باشیم و هر جا خواستم با هم برویم در شرایط زیستی امروز شاید برای همه ،چندان مقدور نباشد و انصاف و روا داری اقتضا می‌کند که حال و کار همسر در این مورد در نظر گرفته شود. هم در ارتباط با دسترسي‌پذيري فيزيكي و هم مهم‌تر از آن دسترسي‌پذيري عاطفي.

نوعا در جوامع سنتی مرد انتظار دارد که زن همیشه در خدمت و گوش به فرمان باشد و در جوامع مدرن،زن می خواهد مرد همواره در دسترس باشد و به نوعی تمکین پذیری بی قید و شرط را خواهانند که در شرایطی نا ممکن می باشد و موجب مؤونه و در صورت تداوم رنجش خاطر طرفین از هم خواهد گردید . از مصادیق مهم این بند، انتظار تمکین در بر آورده ساختن خواستهای طبیعی و غریزی همسر می باشد که بهتر است با درنظر گرفتن وضعیت روحی ،جسمی و سایر موارد از گلایه و قضاوت عجولانه احتراز داشت.

در فرهنگ غربی گفته می شود:دوری نزدیکی می آورد و نزدیکی دوری . والبته در هر حال می بایست حد وسط رعایت و از افراط و تفریط پرهیز شود و نباید اجازه داد مسائل و مشکلات زندگی از جمله اشتغال بی ضابطه موجب دور شدن و فاصله گرفتن گردند  و مهمتر اینکه : در زندگی مشترک بیشتر در پی دوست داشتن باشیم تا تملّک و در اختیار داشتن چرا که به تعبیر "جبران خلیل جبران": عشق نه مالک است و نه مملوک.

6-از سوال پیچ کردن و بازجوئی همسر جداً اجتناب شود چرا که هم موجبات پیدایش بدگمانی را فراهم می آورد و هم تدریجاً همسر را مجبور به دروغ و خلاف واقع گویی می کند که هر دو از مهلک ترین آفات زندگی مشترک می باشند واقعاً کمتر عاملی مانند دروغ و سوء ظن موجب پیدایش شکاف در زندگی مشترک می گردد «نیچه» می گوید: «آشفتگی ام از این نیست که به من دروغ گفتی بلکه از این آشفته ام که دیگر نمی توانم تو را باور کنم». همچنین نسبت به مکالمات تلفنی همسر از پرسش‌های تداعی کننده سوء ظن و شک اجتناب شود و کلّاً کنجکاوی های بی مورد در یک برایندگیری مضارّشان قطعاً به مراتب بیشتر از منافعشان خواهد بود،سوء ظن موجب خواهد شد که به فرموده امیر المومنین علی (ع)از لذت زندگی محروم شویم اگر هم خواستیم سوالی بکنیم تا مطلبی برایمان روشن گردد می بایست تأدّب، حسن اعتماد، خوش گمانی و محبت در جمله جمله سوال نمود داشته باشد.

تعصب بی جا ،سلطه جوئی، کنترل بیمارگونه و غیرعادی [که در موارد عدیده ای موجب تنش و اختلاف می شود]از طرفی و بی تفاوتی افراطی،بی مسولیتی،وابستگی بیش از حد به خانواده خود از جمله والدین از عوامل  سرد ساختن روابط و نارضایتی در زندگی مشترک می باشند.

7- از رقابت با دیگران و مقایسه زندگی یا همسر خود با دیگران جداً اجتناب شود، یک بار از یکی از بزرگ ترین استادانم پرسیدم اگر بخواهد فقط یک توصیه برایم داشته باشد چه می فرماید؟ فرمود:همواره سعی کن با خودت مسابقه بدهی و رقابت کنی نه با دیگران . هرکسی برای خود زندگی می کند  و غالباً هم زندگی کسانی که حسرتشان را می خوریم چندان حسرت خوردنی نیست، به تعبیر «دانته» اگر با خطوط پیشانی می شد درون افراد را خواند خیلی ها که آرزو می کنیم در جای آنها بودیم به حالشان گریه می کردیم! اصولاً این که من می گویم کاش جای فلانی بودم  سخنی مهمل و بی معنی است چرا که اگر من جای دیگری بودم دیگر من نمی شدم اقتضای من بودن این است که خودم باشم، باید خود را بشناسم و تعالی بدهم. از مهم ترین عوامل دنیاگرایی، رفاه زدگی و تجمل پرستی در روزگار ما رقابت با دیگران و مقایسه خود با سایرین می باشد که مانند موریانه به جان زندگی مشترک می افتد و آن را از درون تهی می کند.

8-قبل از ازدواج به وجوه مثبت و منفی همسر توجه داشته باشم مخصوصاً اصالت خانوادگی و ویژگیهای اخلاقی و زیستی والدین و بستگان نزدیک وی چند نفر از آشنایان که زندگی مشترک مطلوبی نداشتند می گفتند اصلی ترین گناه ما این بود که خیره شدن به همسر، ما را متوقف کرد و دیگر غیر از همسر که دلباخته اش بودیم هیچکس را در خانواده وی ندیدیم! نمی توان گفت کاری به خانواده همسر ندارم و چگونه بودن آنها ربطی به زندگی مشترک ما ندارد، در هر حال این شخص که قرار است ان شاء الله به عنوان همسر، یک عمر با شریک زندگی اش باشد جدای از خانواده و محیطی نیست که در آن چشم باز کرده و بزرگ شده، ممکن است و محال نیست استثناهایی باشند ولی در هر حال شکل گیری شخصیت هر انسانی ارتباط تام با محیطی دارد که در آن رشد و نمو یافته است. حسن خلق، اعتدال و تعادل روحی و روانی، منش، شخصیت و .... همه به  نوعی از خانواده تاثیر پذیر می باشد و نوعاً ما هر قدر سن مان بیشتر می شود به والدین خود شبیه تر می شویم. در متون حدیثی نیز از ازدواج با «خضراءالدّمن» و گلهای شوره‌زار تحذیر داده اند مخصوصا به دنیا آمدن فرزند که به نوعی امتداد وجودی والدین می باشد اهمیت مطلب را مضاعف می کند.

9-جمال و زیبایی ظاهری همسر هر چند مهم و مطلوب است ولی هیچ گاه نباید در اولویت واقع شود چرا که پس از مدتی عادی می شود و بعد از آن اگر همسر، بیمار دل و بدگمان باشد نگهبان زن یا شوهر [غالباً زن] خود خواهد شد که کسی به وی نگاه نکند و ... مهم تر و ضروری تر از «زیبا بودن» ، «زیبا دیدن» است که دیگر تاریخ مصرف ندارد، در این حالت اگر همسر ظاهراً زیبا نباشد یا زیبایی اولیه اش زایل شده باشد باز هم علاقه به وی فروکش نخواهد کرد. در یک ازدواج مطلوب می بایست اولین ملاک، ویژگی های اخلاقی و اصالت خانوادگی باشد [واضح است که مراد از اصالت خانوادگی پولداری و ثروتمند بودن یا از مقامات بودن نمی باشد آن هم در زمانه ما که افراد زیادی یک شبه ره صد ساله را رفته اند و به جایی رسیده اند که در خواب هم نمی دیدند]

پس از آن ویژگیهای اعتقادی که البته دین ورزی و اعتقاد حقیقی هیچگاه جدای از حُسن خلق نخواهد بود و در اولویت های بعدی زیبائی ظاهری، هر چند که باید در هر حال همسری که قرار است یک عمر زیر یک سقف زندگی کنیم و سر یک سفره بنشینیم نصاب لازم از وجاهت را داشته باشد و به اصطلاح  قابل تحمل باشد. وتوجه به این نکته نیز مهم است که زن و یا مرد ایده آل از نظر هر کسی که می‌خواهد ازدواج کند لزوما آن کسی نیست که می تواند او را خوشبخت کند. مولانا در ابيات ذيل ملاكهاي مطرح در ازدواج را به خوبي تبيين و ارزش‌داوري نموده است

بود هم این خواجه را خوش دختری
چون مراهق گشت دختر، طالبان
می رسیدش از سوی هر مهتری
گفت خواجه مال را نبوَد ثبات
حسن صورت هم ندارد اعتبار
سهل باشد نیز مهتر زادگی
ای بسا مهتر بچه کز شور و شر
پرهنر را نیز اگر باشد نفیس
علم بودش چون نبودش عشق دین
گرچه دانی دقت علم ای امین
او نبیند غیردستاری و ریش
عارفا تو از معرف فارغی
کار، تقوی دارد و دین و صلاح
کرد یک داماد صالح اختیار
پس زنان گفتند او را مال نیست
گفت آنها تابع زهدند و دین

 

سیم اندامی، گشی، خوش گوهری
بذل می‌کردند کابین گران
بهر دختر دم به دم خوزه گری
روز آید شب رود اندر جهات
که شود رخ زرد از یک زخم خار
که بود غره به مال و بارگی
شد ز فعل زشت خود ننگ پدر
کم پرست و عبرتی گیر از بلیس
او ندید از آدم الّا نقش طین
ز آنت نگشاید دو دیده غیب بین
از معرف پرسد از بیش و کمیش
خود همی بینی که نور بازغی
که از او باشد به دو عالم فلاح
که بُد او فخر همه خیل و تبار
مهتری و حُسن و استقلال نیست
بی زر او گنجی است بر روی زمین

 مثنوی معنوی، دفتر ششم، ابیات:249-267

10- هر کدام از زوج واقعاً دغدغه تداوم مطلوب زندگی مشترک را مخصوصاً پس از صاحب فرزند شدن داشته باشند و پای زندگی بایستند، مسائل کوچک و کم اهمیت را جدی نگیرند و تدریجاً قبول کنند که هر مسئله ای در مقایسه با تداوم مطلوب زندگی مشترک، کم اهمیت است از تابع احساسات شدن خودداری ورزند و بدانند تا چیزی ندهند چیزی نخواهند گرفت این اصل مهم در تمام شئون زندگی صادق است، در زندگی مشترک نیز صادق می باشد ولی بعضی ها می خواهند استثنا باشند وقتی اختلافی پیش می آید [که نوعاً در طول زندگی اجتناب ناپذیر است] هر کدام از زن و شوهر اگر مشاهده کردند که ممکن است این اختلاف رخنه ای در تداوم زندگی مشترک ایجاد کند به خاطر خودشان، فرزندانشان و همسرشان که در  هر حال زمانی و شاید اکنون هم وی را دوست می دارد گامی عقب نشینند که خیر و صلاح خانواده در آن است. در سیره ائمه اطهار به نکته بسیار مهمی می‌رسیم که آنان هیچگاه همسر خود را طلاق نداده اند این مطلب هم به قبح و نادرستی فرو پاشیدن زندگی مشترک دلالت می کند که بدترین و مبغوض ترین حلال می باشد و هم به تحمل مخالف توصیه می کند از هیچ معصومی برخورد خشونت آمیز با همسر گزارش نشده است. «اريك فروم» مي‌گويد: «عشق تنها دركساني ‏شكوفا مي‌شود كه در کارهای خود به دنبال هیچ سود و پاداشی نباشند. هدفشان رشد منش و شخصیت‌شان است، از نیکی کردن به دیگران لذت می‌برند و از پلیدی و ستم بیزارند».باور داشته باشیم که خوبی ضایع نمی شودو خوب بودن در هر حال مآلا به نفع انسان است .

11- در زمان حال زندگی کنیم، خوشبختی لحظاتی است که در شتاب زندگی گم کرده ایم به تعبير سهراب سپري: «زندگي آب تني كردن در حوضچه اكنون است» وقتی همسرمان سخنی می گوید جوابی مربوط به آن سخن یا سوال همسر بدهیم، از طرح عقده ها و گلایه های پیشین خودداری کنیم مخصوصاً اگر کدورتی از والدین یا بستگان همسر داریم دق دلمان را به او خالی نکنیم، اینکه چند سال پیش مادر شوهر یا پدر زن چنین حرفی گفته همواره در یاد نگه دارم و دنبال عقده گشایی باشم هیچ دردی را دوا نخواهد کرد بلکه مشکلات را مضاعف خواهد نمود.خانم «غاده »همسر شهید چمران می گوید:موقع خواستگاری شهید چمران از من مادرم برخوردهای تندی با او داشت و پس از ازدواج من فکر می کردم چمران هم عقده گشائی خواهد کرد و لا اقل رفت و آمد و ارتباطی با مادرم نخواهد داشت ولی دیدم ذره ای از مادرم دلگیر نیست و منتهای محبت  را نسبت به وی دارد و تدریجا فهمیدم که چمران از چنان سعه وجودی برخوردار است که اگر همه دنیا را هم در دلش جا بدهند باز جای اضافه باقی می ماند و رنجشهای متعارف برای او بی مفهوم است. این گزین گویه نیچه ای «عباس کیا رستمی» به یاد سپردنی است که می گوید: زیستن عبارت است از دور انداختن مدام آنچه می میرد. خاطرات تلخ گذشته را هم باید مرده پنداشت و دور انداخت ،همچنین بعضی از آموخته های سنتی را که غیر از آداب و آئین هائی منسوخ و بی ارزش نیستند وهیچگونه توجیه عقلی و نقلی ندارند ولی جای خود را محکم ساخته‌اند نیز دور انداخت. «تافلر»گوید: بی‌سوادان قرن نوزدهم کسانی نیستند که نمی‌توانند بخوانند و بنویسند بلکه کسانی هستند که نمی توانند آموخته های گذشته را دور بریزند البته اصلا غرض آن نیست که همه آنچه مربوط به گذشته می‌باشد دور انداختنی است بلکه منظور این است که باید ارزشمندها را نگه داشت و بی‌ارزش‌ها را دور ریخت و برایشان قداست قائل نشد که این بنده موارد متعددی از مشکل آفرینی رسوبات فکری منسوخ و بی‌فایده را شاهد بوده است.

12- توجه داشته باشيم كه زندگي در اين دنيا بدون مشكل نخواهد بود، آنجا كه هيچ رنج و زحمت وجود ندارد بهشت است نه اين دنيا، در اين دنيا غم و شادي، گريه و خنده با هم آميخته‌اند به فرموده اميرالمؤمنين علي(ع): «دارٌ بالبلاء محفوفه»، (نهج‌البلاغه، خ 226). به تعبير مولانا: «گرد ران با گردن است» و چنانكه سعدي گفته است: «غم و شادي به همند» حال در مواجهه با مشكلات دو گونه مي‌توان رفتار داشت: الف) مواجهه «اسفنجي» كه مشكلات را مانند اسفنج به خود جذب كنيم و چنين رويّه‌اي نتيجه‌اي غير از ناكامي و فرو رفتن در گرداب نااميدي‌ها نخواهد داشت. ب) مواجهه «اردكي» كه پس از مواجهه با مشكل آن را به عقب برانيم و بدون آنكه اجازه جذب شدن بدهيم از آن عبور كنيم. اگر هم مي‌خواهيم موردي را جذب و نگهداري كنيم حلاوت‌هاي زندگي و جلوه‌هاي خوشايند آن است نه مكاره و رنج‌هاي زندگي كه در هر حال مواجهه با آنها اجتناب‌ناپذير است ده درصد زندگي‌آني است كه اتفاق مي‌افتد و نود درصد زندگي نحوة واكنش ما به وقايع مي‌باشد .

اگر هواي زندگي گرفته است نه از شدت و كثرت مكاره بلكه از اين است كه هنوز چندان اوج نگرفته‌ايم تا از ابرها فراتر باشيم.تنظیم نگاه و به اصطلاح "زاویه دید"بسیار مهم است.می گویند:نقاش، چوب بر و گیاه شناس هر کدام جنگل را به شکلی تجربه می کنند. هر کدام برای خود برداشتی متفاوت دارند. اگر بر مسائل و مشکلات تمرکز شود، نمود پر رنگ تری خواهند داشت . یک ضرب المثل عربی گوید: برداشت شما از یک قرص نان بستگی به شدت گرسنگی شما دارد . باورهای تنگ نظرانه و علایق و ادراک فقیرانه و محدود، از غنای دنیا می کاهد و آن را به مکانی سرد و ملال انگیز تبدیل می کند. تفاوت در جهان نیست در ماست که با چه عینکی به آن نگاه می کنیم و بستگی به این دارد که چه برداشتی از زندگی داریم.

13- قدر دان همسر باشيم، قدر داني از زحمات و محبت‌هايي كه همسر روا مي‌دارد موجب مي‌شود هم او با انگيزه و علاقه بيشتري زندگي كند و هم طرف مقابل احساس خوبي پيدا مي‌كند هر چند طبيعت انسان به گونه‌اي است كه قدر نشناسي در وي غالب است و در قرآن آيات متعددي به ناسپاس بودن «طبيعت» انسان اشاره دارد، مي‌گويند حضرت مسيح(ع) در يك روز 10 نفر بيمار جذامي را شفا داد و فقط يكي از آنها تشكر كرد ولي از جلوه‌هاي پر فروغ اخلاق در زندگي انسان فراموش نكردن و در صورت امكان جبران محبت‌هاي ديگران و مشخصاً همسر مي‌باشد ناسپاسي و يا احياناً وظيفه محسوب كردن خوبي‌هاي ديگران نشان از كمرنگ بودن زيست اخلاقي در آدمي است.

خوش است قدر شناسي كه چون خميده سپهر       سهام حــادثه را عاقبت كني قوسي

برفت شوكت محمــود و در زمــانـه نماند             جز اين فسانه كه نشناخت قدر فردوسي

                                                                                                                     جامي

جلال و شوكت ظاهري سلطان محمود غزنوي همه زائل شد و از بين رفت ولي قدر نشناسي او نسبت به كار عظيم و بي نظير فردوسي هنوز و شايد تا هميشه تاريخ از اذهان و منابع زدوده نخواهد شد. قدردانی و ابراز محبت به صورت کلامی و حتی مکتوب!که مانائی نیز دارد و سپاسگزاری از زحمت و محبت طرف مقابل اثر مثبت زیادی در همسر دارد حتی گاه یک عبارت ساده :"مواظب خودت باش "تاثیر قابل توجهی در روحیه همسر دارد.

آسمانی می شوم هر گه که یادم می کنی           ای تماشائی ترین مخلوق خاکی بر زمین

14- «ذهن خواني» و «سخن بافي» نكنيم! از دوخت و دوزهاي بي مورد و خواندن ذهنيات طرف مقابل و آماده شدن براي عكس العمل در مقابل كنش هايي كه زائيده پندار مي‌باشد احتراز شود. ظن و گمان و تصور و پندار يا حرف بافتن از مهلك ترين آفات زندگي مشترك مي‌باشد آنگونه كه قرآن مي‌فرمايد:«و مالهم به من علم ان يتبعون الا الظّن و ان الظن لايغني من الحق شيئاً»، (و ايشان را به آن علمي نيست، جز از پندار پيروي نمي‌كنند و بي‌گمان پندار چيزي از حقيقت را به بار نمي‌آورد)، (نجم،28) مثال ملموسي كه مي‌تواند شاهدي بر مورد مذكور باشد اينكه: مي‌گويند شخصي با پارچه‌اي به مغازه خياطي مي‌رود و به خياط مي‌گويد: مي‌خواهم با اين پارچه لباسي براي من بدوزي ولي خواهشي كه دارم اينكه: زود بدوز و تحويل بده چون لازم دارم، در ادامه مشتري به خياط مي‌گويد: حالا يك وقت نگوئي كار داشتم نرسيدم! نگوئي يادم رفت! نگوئي مسافرت رفتم، نگوئي سرم شلوغ بود و... بعد يك دفعه مي‌گويد: اصلاً پارچه را بده نمي‌خواهم برايم بدوزي! در ادامه باز به خياط مي‌گود: آخر چرا مرا اينقدر اذيت مي‌كني؟ چرا كار مرا راه نمي‌اندازي؟ چرا مرا آزار مي‌دهي؟ و باز در ادامه داد و فرياد مي‌كند و اطرافيان را جمع مي‌كند كه آهاي بيائيد ببينيد اين خياط از جان من چه مي‌خواهد؟ چرا دست از سرمن بر نمي‌دارد و... ملاحظه مي‌شود كه چگونه فكر و خيال و سخن بافتن موجب گرفتار شدن در ورطة تصورات و توهمات موهوم و پندارين مي‌گردد مثال فوق شايد واقعيت نداشته باشد ولي وقايع زندگي نيز تفاوتي با آن ندارند.

امیر المومنین علی (ع) توصیه ای کوتاه ولی به غایت جامع و کاربستی دارد و می فرماید: "تخففوا تلحقوا"یکی از مصادیق مهم "تخفف"،سبکباری و سبکبالی فرو نهادن بارهای ذهنی از جمله :رنجش،عقده، کینه و... می باشد

15- طرفين جوابي مورد وفاق به اين پرسش در زندگي داشته باشند كه مي‌خواهند از داشته‌هاي خود به صورت معقول و مشروع بهره‌مند شوند يا حسرت نداشته‌هاي خود را بخورند. در واقع دنبال بهره‌مندي هستند يا صرفاً مالكيت. "حسین پناهی "گوید:بعضی ها آنقدر فقیرند که تنها دارائی شان پول است.

در پي مالكيت بودن موجب خواهد شد كه به خاطر سيري ناپذير بودن طبيعت انسان، آرامش مطلوب حاصل نيايد و همواره همانگونه كه اشاره شد در پي رقابت با ديگران و مقايسه خود با سايرين باشند.  

16- در مواردی که تضاد منافع به میان می آید ساده ترین راه برای خارج نشدن از حریم عدالت و انصاف این است که خود را جای طرف مقابل قرار دهیم و ببینیم اگر خودمان جای او بودیم چگونه قضاوت می کردیم. این سخن کانت باید همواره در نظر باشد که: «به گونه ای زندگی کنید که بتوانيد به دیگران هم بگوئید اینگونه زندگی کن» در انجیل آمده است:در چشمهای دیگران راشه ای را می بینید اماتکه چوبی را که به چشم خودتان رفته نادیده می گیرید.(انجیل متی،۵ـ۴،۷) مثلاً وقتي یکی از زوجین می خواهد والدین خود را به مهمانی دعوت کند اگر طرف مقابل راضی نباشد در نظر بگیرد که برای آمدن پدر و مادر خودش به خانه نیز اینگونه بی رغبتی نشان می دهد؟! و البته واضح است که این مطلب در چهارچوب اعتدال و تعادل مطرح می باشد و اجمالا اینکه برای برخوار شدن از یک زندگی توام با آرامش ، شادی و رضایت باطن باید شاه درون خود را بیرون کنیم .

17- توانایی ایجاد ارتباط و رفع اختلاف را در خود تقویت کنیم. غالب مشاجرات و منازعات خانوادگی از عدم توانایی در رفع اختلافات ناشی می شوند و بعضاً یک اختلاف ساده و قابل حل با بی تدبیری و کج سلیقگی بزرگ شده و مشکلات پرهزینه ای ایجاد می کند متأسفانه مسائل بی ارزشی مانند اختلاف نظر در نامگزاری فرزند یا خشک شدن با حوله همسر؛ تماشاي تلويزيون و نظایر اینها موجب جدائی شده است. مخصوصاً آقایان باید توجه داشته باشند که زن به لحاظ ساختار روحی و روانی نیاز بیشتری به محبت و مهرورزی دارد و متوقّع محبت می باشد. باید در حد معقول  و به گونه ای که موجب تبعات منفی نگردد نازش را کشید و برآورده ساخت.

18- نقاط ضعف و عوامل تحریک کننده حساسیت طرف مقابل را در نظر بگیریم و آن موارد را در صورت امکان برایش توجیه نموده و حل نمائیم و در صورت عدم امکان چنین امری، با آن مسائل کنار بیائیم و نسبت به آنها مدارا داشته باشیم هر انسانی نقاط ضعف و شاید به تعبیری حساسیتهایی دارد که با لحاظ آنها در زندگی مشترک می توان بسیاری از اختلافات و کدورتها را پیش بینی نمود و قبل از وقوع، آنها را دفع کرد. از همدیگر دستگیری کنیم نه مچ گیری و پا پیچی.

19- با تمامی این اوصاف و سخنان، داشتن همسری از هر لحاظ ایده آل و مطلوب شاید چندان سهل الوصول نباشد بلکه آنگونه که در احادیث آمده است مانند «کلاغ پا سفید»، وجود ندارد و نباید انتظار چنان همسری را داشت، باید در نظر گرفت که زن یا شوهر، متوسطش هم خوب است. قبل از ازدواج باید هر دو چشم را به خوبی باز کرد با یکی محاسن طرف مقابل را دید و با چشم دیگر، معایب وی را، ولی پس از ازدواج باید چشمی را که معایب را می بیند فرو بسته و به محاسن و امتیازات طرف مقابل تمرکز داشت. متأسفانه غالباً خلاف این مطلب روی می دهد، قبل از ازدواج عشق و علاقه موجب می شود که معایب طرف مقابل به چشم نمی آیند و پس از ازدواج با فروکش کردن شور و شوق اولیه، معایب یکی پس از دیگری نمایان می شوند و زندگی را غیرقابل تحمل می سازند

۲۰-آخرین و نه کمترین (lost not least ) اینکه: رضایت جنسی همسر می بایست جدی گرفته شود، علت و بن مایه اصلی اختلافات خانوادگی در اغلب موارد[مشخصا در ایران]، ناموفق بودن در تنظیم ارتباط جنسی و برآورده ساختن نیازهای طبیعی و غریزی همسر می باشد، جلب رضایت جنسی همسر باید در اولویت باشد مخصوصاً در جامعه ما که این مسئله حالت تابو گونه دارد بعضاً نارضایتی از این امر را به گونه های دیگر مطرح می‌کنند و مشکل نسبتآً فراگیری هم می باشد اخیراً مسئولان مربوط اظهار داشتند که درصد بسیار بالایی از همسران از برآورده نشدن نیازهای غریزی شان ناراضی هستند و این نارضایتی اصلی‌ترین عامل متارکه می باشد، تمایل به جنس مخالف و غریزه جنسی، طبیعی است و برخوردار از جاذبه ای بسیار قدرتمند، ولی طرز ارضای آن، دیگر غریزه نیست. دو بدن با ترکیب های گوناگون و متنوع می توانند با هم مواجه شوند که این قسمت تا حد زیادی یاد گرفتنی است و با خلاقيّت، حساسيّت و اعتماد به نفس حاصل مي‌شود این نیز در محدوده خانواده نه اشکال شرعی دارد و نه قبح عقلی.

                                                                                                الحمدلله رب‌العالمين

ازدواج و زندگی مشترک (2)...
ما را در سایت ازدواج و زندگی مشترک (2) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : farshiyaa2 بازدید : 114 تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت: 23:02